پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

آخرین انار دنیا

مظفرصبحگاهی پس از بیست و یکسال از زندانی در دل ریگ و شن های بیابان رها می شود و در قصری میان باغی سرسبز و انبوه از گل و گیاه ساکن می شود. فضای بهشت گونه ی باغ او را راضی نگه نمی دارد و برای یافتن آنچه در این بیست و یکسال ذهن و دلش را مشغول کرده بود، راه گریزی پیدا کرده و راهی دنیای جدیدی می شود که سالیان طولانی از تغییر و تحولاتش بی خبر مانده.

مظفر به دنبال پسرش سریاس صبحگاهی ست . در این جستجو با آدمهای زیادی آشنا می شود که هرکدام روایتی غریب در مورد سریاس دارند.

فضای آمیخته به رئالیسم جادویی داستان، شکل روایت اتفاقات سیاسی جامعه را تاثیرگذارتر کرده و بختیار علی با استفاده از این شیوه اندیشه و جهان بینی اش نسبت به تحولات جامعه را سهل تر بیان می کند.

فضای داستان، جهانی درگیرجنگ های داخلیِ کردستان عراق است که با بی رحمی محض شکل می گیرند و خانواده و قوم و قبیله را تحت تاثیر خود قرار می دهند. کودکان سوخته و جزغاله شده در جنگی که توسط آدم بزرگها به پا شده، با تصمیم همین آدمها در اتاق های تنگ و تاریک نگهداری می شوند تا کسی با دیدن شان دچار اشمئزاز نشود. هزاران کودک بی سرپرست یا زیردست جنگاوران به ماشین های جنگی ورزیده بدل می شوند یا چرخه ی نیمبند اقتصاد را با شغل های کاذب ( دستفروشی، قاچاق و ...) می چرخانند. پدرها دنبال پسرها می گردند اما پسرها چندان در پی آگاهی از نام و نشان پدران نیستند چرا که تا چشم باز کرده اند تنها و بی پناه بوده اند، بی مادر و بی پدر میان دست و پای اولیای عاریه ای لولیده اند و بزرگ شده اند.

فرماندهان جنگ به هر ولایت و دیاری می روند جز به کشتار و معشوقه و نوشخواری نمی اندیشند و در هر دیاری یادگارهایی از تخم و ترکه شان در زهدان زنان به جا می گذارند. بچه های بی نام و نشان ، همه جا را آکنده اند بی که بدانند پدری نام آوردارند.

خواهران سپید، در پی عاشقانگیِ ناکام، عهد بسته اند که هرگز ازدواج نکنند و باردار نشوند اما در مقابل هجوم عشق ایمن نیستند و در خفا برای عشق های نافرجام گریه می کنند و در کوی و بازار آواز می خوانند. لباس سپید آنها نماد باقی مانده ی روان های پاکی هستند که هنوز در دل جامعه باقی مانده. شاید امتناع از ازدواج و باروری نشانه ی ناامیدی انسان از ادامه ی نسل بشر است.

پسر دل شیشه ای داستان که در خانه ای سراسر شیشه زندگی می کند، آنقدر حساس است که با ابتلا به عشق، دل شیشه ای اش خونریز می شود و از پا می افتد. در روزگاری که زور و قدرت و جنگ بر همه چیز حاکم است، البته که عطوفت و عشق قاتلِ دل می شود.

دنیای بختیار علی در آخرین انار دنیا، حکایت آخردنیاست. دنیایی لرزان که امیدی به بهبودش نیست. هرکس دست و پایی می زند تا نجات پیدا کند اما در نهایت در دایره ای محدود، دور خودش می چرخد. همانطور که مظفرسوار برکشتی در پی سریاس سوم، بی تکیه گاهی بر زمین، نقل حکایت می کند و رازهای آدمهای داستان را یک به یک با شگفتی و حیرت رمزگشایی می کند.

آخرین اناردنیا

بختیارعلی

انتشارات افراز

-غروب پروانه را خیلی بیشتر دوست داشتم، اما باعث نمی شود که آخرین انار دنیا را تحسین و تایش نکنم.

-زبان روایت بغایت پاکیزه و خواندنی ست.

-دوست داشتم با ترجمه ی مریوان حلبچه ای بخوانمش .اما این ترجمه هم روان و بی نقص بود.

-حسرت عمیق و بزرگی دارم. نویسنده های دیار جنگ آلود کردستان، در روایت واقعی حوادث و ماجراها و نقد حاکمان آزادی و اختیار دارند و نویسندگان این مملکت... ! دریغ و افسوس!

-البته ممکن است سکونت بختیار علی در خارج از کردستان سبب این آزادی بیان باشد.



نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه سه‌شنبه 2 مهر 1398 ساعت 08:42

من خوندمش ولی اعتراف می کنم خیلی هم سردنیاوردم کلا انگار اینجور داستان های رئالیستم درکشون کمی واسم سخته

درسته . داستانهای رئالیسم جادویی رو باید دوست داشته باشین تا ازش لذت ببرین. همه دوست ندارن.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.