فرض کنیم یک آرزو و خواسته ی مهم داریم. اونقدر برامون مهمه که خواب و رویامون رو پر کرده. دلمون مشتاقانه می خواد که بهش برسیم. فرض کنیم خونه، ماشین ، مدرک ، مهربانی و توجه آدمی که عاشقش هستیم، بچه یا هرچیزی که به اقتضای زمانی که توش زندگی می کنیم، میل داریم داشته باشیمش.
حالا اگه خونه رو بعد از یک ورشکستگی مالی ، ماشین رو بعد از معلول شدن در تصادف، بچه رو بعد از گذشتن جوانی، مدرک رو بعد از نابینا شدن در اثر یک بیماری ، معشوق رو بعد از آرام گرفتن خارخار دل مون به دست بیاریم، چقدر به دلمون می چسبه؟ چه فایده ای داره؟
اغلب خواسته های ما زمان مصرف و تاریخ انقضا دارن. تا یک زمان و وقتی اگه انجام شد و ممکن شد، روح و روان ما رو آکنده از لذت و سرخوشی می کنه، از زمانش که گذشت دیگه ذوق و اشتیاقی نمی مونه که هیچ، حس خشم و توهین عظیمی هم وجودمون رو پر می کنه. خشمی ناشی از این حس که ما اینهمه مدت برده و اجیر و مزدور این آرزو بودیم و براش حسرت کشیدیم و در طول زمانی طولانی از نداشتنش مورد توهین قرار گرفتیم.