هانی پسراهوازی که بعد از اتمام تحصیلات فیزیکش برای دیدن دخترهای خوشگل در تهران مانده در یک چشم به هم زدن عاشق پرستو، کارمند بانک شده . این عشق آنقدر برایش جدی است که خاک پای پرستو را نیز تقدیس می کند، حال آنکه برای پرستو عشق فرعی ترین مساله ی زندگی ست. او یک زندگی امن از نظر مالی و عاطفی و روانی را به طوفانِ عشق ترجیح می دهد و ...
هانی در یک زیرزمین کوچک با دو مرد دیگر هم خانه است. در مکانی عجیب با ویژگی های عجیب تر همخانه ها و صاحبجانه اش. یکی از مردها نیمه شب ها در شهر راه می رود و با گربه ها حرف می زند ، مرد دیگر چشم های مصنوعی تجارت می کند و از سنگ زمین و عقاب آسمان، پول می سازد.
هیچ کس مثل هانی برای عاشقی ارزش قائل نیست و همه( حتی پرستو) تلاش می کنند که این خوره ی بی وقت را از سر هانی بیندازند.
هانی بچه ی جنگ است و تمام وقایع زندگی اش را با روزشماری اتفاقات جنگ و رویدادهای مهم آن به یاد می آورد.
پافشاری او برای مبارزه با رقیب با خرید اسلحه و کمین نشستن برای پیدا کردنش به نتیجه ای پیش بینی شده منتهی می شود که پایانی کلیشه ای برای داستان رقم می زند.
لابلای عاشقانگی جنون آسای هانی برای پرستو، لایه های زیرین اجتماعی را می بینیم که با اجاره دادن تخت ، دفن کردن مردگان زیر درخت حیاط، خرید و فروش حیوانات، شغل های موقت مثل تدریس خصوصی و فروش کتب ممنوعه و فیلم کنار خیابان تعریف می شوند. جامعه ای که از آدمهای واقعی شکل گرفته و بخشی از فرهنگ شهری پایتخت و کلان شهرهاست.
بخشی از کتاب:
کارمندهای بانک پاسارگارد، شعبه امیر آباد را چون پرستو را میشناختند و به او احترام میگذاشتند دوست داشتم. کفشهای پرستو و کیف او و چیزهای توی کیف او را هم دوست داشتم. جا کلیدی و نوع آدامسی که میخرید. ساعت مچیاش. حتی انگار اسکناسهای توی کیف او بود که با بقیه اسکناسها فرق داشت. انگار چیزی از او ساطع میشد که اشیا و آدمهایی را که در مسیر این تابش بودند، دوستداشتنی میکرد.
عشق و چیزهای دیگر
مصطفی مستور
نشرچشمه
-تازگی ها هرکتابی را که تمام می کنم اندوه و غم غریبانه ای به دلم می نشیند.
-این چهارمین کتابی بود که در فاصله ی بین درمان زانو ، توی سالن انتظار یا روی تخت درمان خواندم.