پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

شکار فرشته


مجموعه داستانی با محوریت اتفاقات تاریخی و اجتماعی دهه ی شصت خورشیدی در افغانستان. سپوژمی زریاب بنا با بیوگرافی پشت جلد در از دبستان تا دکتری در مدارس افغانستان و دانشگاه های فرانسه درس خوانده . در داستان نویسی سبک خاصی دارد و آخرین کارش مربوط به سالها پیش است و درسالیان اخیر داستان جدیدی منتشر نکرده.

زنان شکارفرشته، زنان جامعه ی درگیرجنگ و محدودیت های مذهبی و اجتماعی اند. زنانی که از دخترانگی باید صدا و رخسارشان از دیگران پنهان بماند. خنده شان را کسی نشود، سراغ رسم کشیدن نروند و تنها با خریطه ای ارزن سرقبر کشتگان شان در جنگ حاضر شوند و مویه و زاری کنند. حتی اگر در مواقعی درس خوانده اند و در اداره ای یا مدرسه ای مشغول به کارند، مدام باید مراقب جاسوس ها و خفقانی که حکومت  انحصارطلب ایجاد کرده باشند. کتاب داشتن ممنوع است، مردمان از مرد و زن، در گیجی و منگیِ خفه کننده ای زندگی می کنند. یا در جنگ کشته می شوند یا به دست حکومتی ها به جرم  امنیتی،  چرا که دیوارها گوش دارند .

دخترکان را از کودکی از جهنم و و مَلِکی که برشانه ی چپ نشسته و شبانه روزی مشغول جرم نویسی و چغولی کردن است می ترسانند و لذت دیدن و شنیدن حیات را از آنها تا بزرگسالی و تا دم مرگ می گیرند.

مشترکات فرهنگی و اجتماعی و مذهبی میان افغانستان و ایران باعث می شود مضامین داستانها به خوبی منتقل و درک شود . چه بسا بسیاری از باورهامان یک ریشه دارند و همچنان تا به امروز بین مردم حاضرند به قدرت نمایی.

واژه های درخشان فارسی دری با سبک نگارش سپوژمی زریاب، معجون دلپذیری از قصه های کوتاه فارسی خلق کرده .در بعضی داستانها از گویش اصیل مردمان افغان در بیان دیالوگها استفاده شده که شیرینی خوانش داستان را دوچندان می کند.


شکارفرشته

سپوژمی زریاب

انتشارات تاک


-کتاب در روزهای اول خواندن، از شیرازه باز شد و برگ برگ توی دستم ماند. پیگیری سریع ناشر و اصرار برای تعویض کتاب از اتفاقات دلنشینی بود که کتاب را خاطره ساز کرد. هنوز کتاب را تعویض نکردم. شاید هم همین کتاب را برای خودم نگه دارم. اما این مسئولیت پذیری عجیب به جانم چسبید.


-سپوژمی زریاب را یکی از خوانندگان همینجا به من معرفی کرد  و اسمش پس ذهنم ماند.

-توصیه می کنم داستان نویس ها و اهالی کلمه، این ادبیات را نادیده نگیرند و جادوی فارسی دری را با روح و روان شان آمیخته کنند.


 





نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.