پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

دلبند

شکارچیان برده تمام زوایای پیدا و پنهان را برای یافتن برده های فراری می جورند. برده ها پس از یافتن مجازات می شوند. زنده زنده می سوزند یا آنقدر شلاق می خورند که نفس شان قطع شود یا در بهترین حالت درخت گیلاس خون آوری تا ابد بر پشت تن شان نقش ببندد. بردگان زن به نسبت سلامت جسم و زهدان، ماشین های زنده ی جوجه کشی اند. اربان سفید تا جایی که توان دارند خودشان و سپس پسران خانواده را به بارور کردن زنان سیاه تحریض می کنند تا بردگانی که از این زنها متولد می شوند، تعداد لشگر کارگران بی مزدشان را افزایش دهد. بردگان اعم از زن و مرد همسر دارند اما برای باروری و زایش تحت تملک بی قاعده و قانون اربابان سفید هستند.

ست برای فراری دادن دخترش از ستم بردگی، او را در دوران نوپایی می کشد. بعد از فرار کردن به سمت شمال و رها شدن از یوغ بردگی، کابوس دختر مرده رهایش نمی کند. فرزندان دیگرش نیز با حفظ فاصله ی ارتباطی ، او را قاتل دیوانه ای می دانند که هرآن ممکن است دست به قتل شان بزند.

بازگشت روح دختر مرده برای انتقام در قالب جسم یک زن جوان اغواگر که مرد محبوب ست را نشانه رفته داستان را به رئالیسم جادویی گره می زند. طی سالها مادرانگی ست و مادرش و بیبی ساگز(مادرشوهرش)، دستخوش چالش شده و پریشانی و بهم ریختگی این زنان در سنین میان سالی، به خوبی این چالش را نشان می دهد.

گذشته مثل سایه ی سیاهی دنبال آرامش و آسایش ست است و نقاب فراموشی قدرت پنهان کردنش را ندارد. مردمان اطراف نیز آن را فراموش نمی کنند.  بردگان حق ندارند به چیزی عشق بورزند نه زن ، نه شوهر نه فرزند، چون هیچ چیزی تحت تملک شان نیست. فرزندان شان را طوری از آنها جدا می کنند و می فروشند انگار که گوساله ای را از گاو جدا کنند.  ست نمی تواند آینده ی خوبی برای فرزندانش تصور کند پس تصمیم به کشتن شان می گیرد اما فقط یکی را می کشد و بقیه را از او می گیرند.

لایه های پیچیده ی شخصیت های داستان، دستیابی سریع به آنها را منوط به پیش رفتن قدم به قدم به قصه و یافتن گره های آن می کند. در خلال خواندن، شخصیت ها شکل و رنگ می گیرند و روح و جسم و گوشت و پوست شان برای خواننده ، آشنا و نزدیک می شود. مقتضیات تاریخی،اجتماعی، سیاسی و حتی روان شناسانه داستان را تاثیرگذار و پذیرفتنی تر می کند.


دلبند

تونی ماریسون

نشرچشمه

 

-سنگین و تلخ! تلخ و سیاه! سیاه و خونریز!

-جامعه ی برده داری وحشتناک تر از آن چیزی ست که درباره اش شنیده ایم . روح و روان برده هایی که مادر، پدر، فرزند، همسر، عاشق یا معشوق اند، در این داستان ، پیش روی خواننده قرار می گیرد.

-کلمه ی (شکارچی برده)، بی اندازه ای سیاه و تاریک بود .

-مادر و این همه مصیبت برای مادرانگی!



 

نظرات 1 + ارسال نظر
سمیه سه‌شنبه 15 مرداد 1398 ساعت 08:26

وای وحشتناک بود یعنی فقط این روزا خوندن یه همچین رمانی رو کم دارم

چند وقتیه که خوندمش. شاید دوماه قبل. الان خیلی ترس رو یادم نمیاد.اما جالبه که جز شما چند نفر دیگه از از یادداشت من، ترس و وحشت رو دریافت کردن.
به خودم میگم خودت چطوری خوندیش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.