پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

گربه ی روی دکمه

این دکمه هم 43 سالش است و مطمئنا دوبرابر بلکه سه برابر این زمان هم عمر خواهد کرد. نشان به آن نشان که دست به دست بچرخد توی دست نوه نتیجه هام و بخندند به گربه ی روی دکمه و سلام و درود بفرستند به روح پرفتوح صاحبش.

مامان یک لباس بافته بود برای کودکی و نوپایی من. چندتا از این گربه ها را دوخته بود جلوی لباس. راستش هرچه بیشتر می نویسم شک برم می دارد که لباسم بافتنی بود یا پارچه ای؟ دکمه ها جلوی لباس بودند یا گوشه ها و پشت لباس؟ اصلا لباس من بود؟ اصلا دکمه مال من بود؟

بود. مطمئنم. اما اینکه چرا فقط یک دکمه برایم مانده عجیب است. برای منِ آشغال جمع کنی که خرده ریزه های هرچیزی را نگه م دارم و آرشیو می کنم، باقی ماندن فقط یک دکمه عجیب است. مهره، دکمه، نگین، سرزیپ،اسباب بازی های مینیاتوری لپ لپ و هرچیز مزخرف دیگری که فکرش را بکنی، توی دست و بالم هست. چرا؟ شاید یک روزی به کارم بیاید.

با رابطه هام  هم همینطورم. خرده ریزه هاش را نگه می دارم، نگه م دارم، نگه می دارم،بلکه جایی به کار بیاید.بلکه خرده ای، ریزه ای ، جایی سبب شود خشمم را بخورم، قهرم را فراموش کنم، رنجیدگی ام ندیده بگیرم، اما صبر که تمام شد، کاسه اش که لبریز شد، طاقت که طاق شد، به قیچی و بشکاف و ... فکر نمی کنم. رو برمی گردانم سمت ناکجا و بی که برگردم سمتش ، می روم که می روم. تمام خرده ریزه ها بمانند برای خودشان و خلاص!

این دکمه چرا باقی مانده و چرا فقط یکی مانده... معلوم نیست. باید بروم و بپرسم:

(مامان... دکمه های زندگی من کجاست؟ )



پ ن :

عکس گذاشتن این خطر را دارد که هرکی بیاید و بگوید: ( عه...اون عروسکه مال من بود. پیش تو چیکار می کنه؟ اونا مهره های من هستن. بده ش خودم نگه دارم. مامااااااااااااااااااااااااان... به عروسکای لپ لپ من چیکار داشتی آخه؟ )

و هیچ کس فکر نکند که اگر توی  قوطی من نبودند تا الان از صد تا دستگاه بازیافت زباله رد شده بودند!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.