پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

دزدکانه

توی مرکز درمان حرف زدن با تلفن را ممنوع کرده اند. روی دیوار زده اند( برای رعایت حال بیماران)، اما هر نیمساعت یکبار زبانی تذکر می دهند:

( لطفا داخل ساختمان با تلفن همراه حرف نزنید. امواج تلفنی روی دستگاه ها اثر می گذارد و  ممکن است بیماران دچار سوختگی  یا اختلال در درمان شوند. و از آن بدتر ممکن است گوشی ها تان بسوزد).

خیلی ها رعایت می کنند و خیلی ها نه.

خانوم مسنی گوشی را از زیر چادر چسبانده بود به گوشش و لبه ی چادر را جلوی دهانش گرفته بود و خیالش تخت که کسی نمی بیند. با صدایی رسا و قابل شنیدن برای ردیف های جلویی و عقبی می گفت:

-اینجا نمیذارن با تلفن حرف بزنیم. دزدکی شماره تو گرفتم، دارم حرف می زنم. خـــــــــــــــــــــب... اکرم چی میگفت؟ بهتر شده؟ خودت چیکار می کنی؟  خوبی؟

و  ما بیماران گرامی ممنونش بودیم که رعایت مان را می کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.