روابط میان شخصیت اصلی کتاب با آدمهای زندگی اش با کلمات و جملاتی که به ظاهر طنزند اما به شدت گزنده ، روایت شده اند. شخصیت اصلی با نقش های متنوعی که در زندگی دارد، دختر، خواهر، مادر و همسر است و پس از عمری زندگی منفعلانه در هرکدام از موقعیت های زیستی اش ، عصیان می کند و در تمام ابعاد زندگی اش چالشی ایجاد می کند که در عین ترس و نگرانی از آشفتگی، لذتی دلپذیر دارد.
گویی تمام آدمهای اطراف، از کوچک و بزرگ، قصد کرده اند به سلطه و حکومت بر شخصیت روانی و اجتماعی او . همه از دم دچار اختلالات شخصیتی اند و با ایجاد انفعال و عذاب وجدان در او ؛ نواقص خود را کم رنگ و ناپیدا می کنند. او نیز از کودکی بدون اعتراض تن داده به پذیرفتن زورگویی ها . تا جایی که در بزرگسالی بنده ی بی چون و چرای کودک خردسالش است و تمام وقت، بی وقفه در حال بازی کردن با اوست و فضایی خصوصی و شخصی ( حتی موقع حمام کردن)برای خودش ندارد.
طغیان زن علیه جوراب فروش، پسرک راننده، مسعود( همسرش) ، مادرش، خواهرش، آقای رسولی( همسایه) و نیز پسرکش ... در فضایی آمیخته به طنز و کنایات و عباراتی آشنا و به روز در روزگار کنونی ، خواننده را دنبال خود می کشاند و تحلیل موقعیت های بغرنج و قضاوت در مورد رفتارها و برخوردهای خلق شده در داستان را میسر می سازد.
بخشی از کتاب:
"شوهرِ زنِ ناله زن، عصبانی از بخش بیرون میآید و میایستد بالا سر زنش که «پاشو بریم ... اینا نمیخوان کار ما رو راه بندازن.»
زن التماس میکند که حالا که این همه صبر کردهاند یک کم دیگر هم صبر کنند. مرد با داد و بیداد میرود طرف در و همان طور با صدای بلند میگوید «پاشو بیا. لازم نکرده بری زیر دست اینها...»
از در میزند بیرون. زن مفلوک یک ناله متفاوت با قبلیها سر میدهد که فکر میکنی همین الان آن یکی بچهاش هم مُرده. بلند میشود پشت سر مرد از در میرود بیرون. نوبت من، یکی جلو میافتد. نباید خوشحال بشوم، اما شده ام. کاش بقیه هم همین طوری ناامید شوند برگردند خانههای شان."
پیچ
زهرا شاهی
نشرچشمه
-کتاب به شدت نیاز به ویراستاری دارد.به طور مکرر اشتباهات نگارشی فاحش و غیرقابل اغماضی در متن می بینیم.
-خواندنش به تمام خانم ها اکیدا توصیه می شود.( اصلا هم از روی بدجنسی نیست!...شکلک خنده و شیطان شاخدار )
-حتما بخوانیدش و لذت ببرید.