پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

هیشکی از هندونه نمرده !

هندونه های امسال بسی سرخ و  آبدار و شیرین اند. هندونه و خربزه هم برام ممنوع است. شبها قاچ یا تکه تکه می کنم و برای سلیقه های مختلف می آرم براشون.

-مامان... واقعا سختت نیست هندونه های به این شیرینی رو نمی خوری؟

-نه

-یعنی دوست نداری بخوری؟

-دوست دارم. ولی می خوام دستور دکتر رو رعایت کنم. مجبورم رعایت کنم. اگه بخوام نتیجه بگیرم.باید گوش بدم. وگرنه فایده ای نداره.

-برای سلامتیت؟

-بله!

-چرا آخه؟ خیلی سخته که.

-چون سلامتیم فقط برای خودم نیست. به شماها هم مستقیما مربوطه. اگه سلامت نشم، زندگی شما هم مختل میشه.پس مجبورم خودمو سلامت کنم.

-یعنی چی؟

-یعنی اگه بخاطر بیماری بیفتم توی رختخواب یا بمیرم، کار و زندگی شماها هم لنگ میشه. نمیشه؟

در حال خوردن هندونه میگه:

-حالا از طرف من نگرانی نداشته باش. نمی خواد بخاطر من خودتو تو زحمت بندازی و از هندونه ی خوشمزه بگذری. بیا بخور.من راضی نیستم بخاطر من خودتو تو زحمت بندازی و هندونه نخوری؟

-پس بخورم؟

-آره بیا بخور

-اگه خوب نشم و بیماریم بدتر بشه و بمیرم چی؟

-ها؟؟ به این فکر نکرده بودم! پس خودت تصمیم بگیر بخوری یا نه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.