پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

تکریم جسم به اعتبار انسان بودن


بخش از کتاب


-اینجا یعنی در این مکان ، ما جسم هستیم. جسمی که گریه می کند و می خندد؛ جسمی که پابرهنه روی علف می رقصد.این جسم را دوست داشته باشید. خیلی دوستش بدارید.آنجا جسم شما را دوست ندارند.آنها از جسم شما متنفرند.چشمان شما را دوست ندارند؛ آنها دلشان می خواهد که چشم هایتان را از کاسه درباورند. پوست پشتتان را که اصلا دوست ندارند. آنجا پشت شما را شلاق می زنند.و  ای مردم عزیز، آنها دست های شما را دوست ندارند.دستهایی که فقط از آنها کار می کشند؛، می بندندشان،به زنجیر می کشدندشان، می بُرندشان  و آنها را تهی به جا می گذارند.دستهایتان را دوست  داشته باشید! دوستشان بدارید! آنها را بالا ببرید و ببوسید. دستهای دیگران را لمس کنید.آنها را به یکدیگر بفشارید، با دست صورتتان را نوازش دهید؛ آخر آنها این یکی را اصلا دوست ندارند. این شما هستید که باید آن را دوست بدارید.شما! و نه آنها . اصلا با دهان شما میانه ی خوبی ندارند . آنجا ، در آن طرف، دلشان می خواهد که باز هم آن را خرد و خمیر کنند و حرفی که از دهان شما بیرون می آید، برایشان مهم نیست. آنها فریادهایی را که از دهانتان خارج می شوند، نمی شنوند و چیزی را که برای خوردن توی دهانتان می گذارید، می قاپند و با جایش پس مانده ها را به شما می دهند. نه. آنها دهان شما را دوست ندارند. شما باید آن را دوست داشته باشید.

درباره ی جسم است که با شما سخن می گویم. جسمی که نیاز دارد دوستش بدارند.


دلبند

تونی ماریسون

نشرچشمه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.