پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

تکون نده اون لامصبو

یکی از ناهنجاری های روانی ام تنفر از لرزه است. عدم تعادل! مخصوصا وقتی روی صندلی نشسته باشم.

هروقت روی صندلی یا مبل یا هرنشیمنی نشسته باشم، به قدرت خدا یکی از راه می رسد که سندورم ضربه زدن به پایه ی صندلی، پشتی صندلی، بدنه ی مبل و ... را دارد و عدل می افتد کنار یا پشت سر من و هی با پا صندلی را تکان تکان می دهد. مورد داشتیم که در سالن انتظار مطب ، فروشگاه، فرودگاه، پایگاه فضایی حتی! که صندلی ها در ردیف های به هم چسبیده قابل دسترس است، یکی می آید کنارم یا پشت سرم می نشیند و به فراخور موقعیت مکانی اش یا تمام آن ردیف صندلی را تکان می دهد، یا از پشت سر، پایش را می کوبد به صندلی.

آهان... سر جلسه ی امتحان را یادم رفت. دوران مدرسه و دانشگاه بماند ، تا همین چند سال قبل که زبان می رفتم، وقت آزمون های فاینال همیشه یکی پشت سرم می افتاد که کنترل استرسش با کوبیدن پا به پشت صندلی من برطرف می شد.


امروز در سالن انتظار مرکز درمانی ، یکی کنارم نشسته بود که زانوهاش را طوری مالش می داد که تمام ردیف پنج تایی صندلی ها می لرزید. بلند شد و رفت و بعدش آقایی جایش نشست که با پا هی می کوبید به پایه ی اولین صندلی سر ردیف. کتاب (گاوخونی) هی توی دستم می پرید بالا و پایین!


خیلی غرغرو شدم. خودم می دانم.

قبلا ها بهتر بودم .


آخه ناهنجاری روانی بود به من دادی شما؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.