پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

آن بهاری که همه جا پر از پروانه بود

صبح توی پیاده رو و خیابان ،  پروانه ها توی سر و صورتم بودند. به قدری نزدیک،  که مخمل بالهاشان را می دیدم.

باید قصه ای بنویسم با جمله ای ، که در اول هر فصل از قصه تکرارش کنم:

( آن بهاری که همه جا پر از پروانه بود....)

و هر فصل را روایت کنم.

مهم نیست محتوای روایت ها چه باشند. مهم پروانه ها هستند که باید در اول هر فصل ، حضورشان تاکید شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.