پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

برتر جان

داشتم می بردمش دکتر تا آبله مرغان را تایید کند و پماد معروف کنترل خارش جای دانه های قرمز را بدهد. یکی از اقوام را دیدیم.

-دیروز عکست رو دیدم پارسا

فکرم رفت به ( اینستا؟ تلگرام؟ کانال؟ کجا؟ کدام شاهکاش را نوشته ام که دیده و می خواهد در موردش بگوید).

-کجا؟

-توی سایت مدرسه. می خواستم پسرم رو ثبت نام کنم. عکس پارسا توی صفحه ی اول بود.

-هان! عکس بچه های شورای مدرسه ست فکر کنم.

-نه...زیرش نوشته بود دانش آموزان برتر.

لبخند خزید روی لبهای پسرک.

*

آقای پدر پرسید:

-خب..دکتر چی گفت؟ تایید کرد؟چی گفت؟

-چیز خاصی نگفت. چندتا دارو داد . مراقبت خاصی نمی خواد جز اینکه جای دونه ها رو نخارونه.

پسرک از آن طرف می گفت:

-مهمترین قسمت ماجرای امروزم برای بابا تعریف کن. بگو دیگه.

از آن لحظه تا همین حالا چندبار برای آقای پدر و برادرجانش ، مهمترین  قسمت ماجرای امروز را تعریف کرده ام. و آن چیست؟

(پسرک بعنوان دانش آموز برتر، رصد شده!! )


پسرک هربار لبخند می زند!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.