سردرگمی و تنهایی انسان معاصر، مثل اکثر داستانهای امروزی، پیرنگ این داستان کوتاه است. دختری ساختارشکن که تن به قوانین ِ برو و بیای خانواده نداده و روابط و آمد و شدش را طبق میل و علاقه ی خودش چیده و از قطع رابطه با خانواده ابایی ندارد.
ذهن به همه چیز منتقد و زبان تیزش او را شخصیتی عصیانگر و ناسازگار نشان می دهد. خیانت چندان آزارش نمی دهد، چرا که خودش هم کم اینکار را نکرده و نهایتا از آن به ( دور زدن آدمها ) یاد می کند. برای رسیدن به خواسته هایش، حتی ذهن شکاک و بدبینش را کنار می گذارد. ارثیه را می گیرد، دوست دور زن اش را ملاقات می کند و حتی مهمانش می شود.
شاید تنها کسی که کمتر از ذهن و زبان درون او زخم خورده، عبد است که شباهت پررنگی با خودش دارد. او نیز فارغ از تعهد و قید و بند، با دوست دوران دانشجویی ، سفرچندروزه می رود و خوش می گذراند.
خصومت و دشمنانگی پگاه با پدر و به ویژه مادرش، نقطه ی عطف دو فصل زندگی اوست. بخش اول حضور اجباری درمیان خانواده و بخش دوم دل کنده و رشته ی مهر بریده از آنها. طوری که حتی نسبت به خواهرانی که مورد مهر پدر و مادرهستند نیز احساس ناخوشایندی دارد.
صراحت و صداقت پگاه با خودش قابل توجه و تحسین است. به خودش دروغ نمی گوید و تلاشی برای لاپوشانی و ترمیم حفره ها و چاله چوله های شخصیت و روحش نمی کند. در واقع همان دید انتقادی بی رحم را به خودش نیز روا می داند.
خاک زوهر
نرگس مساوات
نشرثالث
-داستان خوشخوان است و کم حجم و یک نفس قابل خواندن.
-دوستش داشتم
-فرم گراست. پس اگر اهل فرم هستید بخوانیدش.
زوهر، به سکون (ه) به معنای فدیه و نثار و نذر است. نوعی بلاگردان.