پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

هیس بچه !

بچه ها  یکی یکی جلو آمدند تا شاخه گل رز و  کادوهاشان را  تقدیم کنند. یکی از پسرک های شیطان مشغول دادن هدیه اش بود که پسرکم او را صدا زد. پسرک برگشت و نگاهش کرد. گفتم:

-هیس! پارسا!

منظورم این بود که آن بچه را صدا نزند تا برنگردد و عکسشش خراب نشود.

همین سوژه شد:



-چرا گفتین هیس؟ / صدا می رفت توی عکس ، عکس خراب می شد؟ / اگه صدای پارسا می اومد عکس خوب نمی شد؟ / صداش می رفت توی عکس؟ / بچه ها موقع عکس گرفتن کسی حرف نزنه...عکس خراب میشه. / بچه ها هیس...عکساتون خوب بیفته!


خلاصه که!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.