بچه ها یکی یکی جلو آمدند تا شاخه گل رز و کادوهاشان را تقدیم کنند. یکی از پسرک های شیطان مشغول دادن هدیه اش بود که پسرکم او را صدا زد. پسرک برگشت و نگاهش کرد. گفتم:
-هیس! پارسا!
منظورم این بود که آن بچه را صدا نزند تا برنگردد و عکسشش خراب نشود.
همین سوژه شد:
-چرا گفتین هیس؟ / صدا می رفت توی عکس ، عکس خراب می شد؟ / اگه صدای پارسا می اومد عکس خوب نمی شد؟ / صداش می رفت توی عکس؟ / بچه ها موقع عکس گرفتن کسی حرف نزنه...عکس خراب میشه. / بچه ها هیس...عکساتون خوب بیفته!
خلاصه که!