پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

افتاده بودیم در گرنه ی حیران

مجموعه داستانی درخشان و قابل تحسین، با قلمی پخته و حرفه ای.

غم غریبی به دل می نشاند هرکدام از داستانهای این مجموعه. غمی از نبودن و گم بودن آدمهایی که هرکدام دلیلی موجه و منطقی دارند برای نبودن. یکی را سکته می برد، یکی را آب، یکی به تیرغیب می رود، یکی به هجوم وحشیانه ی خاک.

روایت نویسنده از این نبودن ها آنقدر ملموس و محسوس است که گویی آنها را زیسته و زندگی کرده . آدم های هر قصه، گرچه (گم) و (نیست) اند اما وزن حضورشان در زندگی آدم های به جامانده، سنگین و قابل لمس است.

گاه روایت ها بازسازی وقایع اطراف ماست. مثل یونس که ماهی شد.یا دوستان یونس که دست بسته زیرخروارها خاک ، ناپیدا شدند. گاه شبیه خاطرات شخصی کسی ست که روایت می کند، مثل بابای دختربلا و داماد محبوب مانجان. گاه نیز آدمها بر لبه ی سورئال و فراواقعیت ایستاده اند و به جهان واقعی نیم نگاهی انداخته و محو می شوند، مثل قادر ایستاده بر لبه ی دره و مهراب مانده بر لبه ی چشمه.

انبان نویسنده پر است از واژه و زبان و گویش های مختلف. همانقدر که به لهجه ی مردم مشهد و تبریز مسلط است، گویش مردم افغان را  نیز خوب می نویسد.

آدم های این قصه ها باورکردنی هستند. مرگ و نبودن همانقدر فضای قصه ها را  گرفته که عشق و دلدادگی و زندگی . آدم ها گاهی گم می شوند. ردی ازشان نیست. گاهی پیدا می شوند و باز هم ردی از آنها جز در خواب و خیال نیست و این همه ، این مجموعه را خواندنی و تحسین برانگیز نموده.


افتاده بودیم در گرنه ی حیران

حسین لعل بذری

نشرنیماژ

 

-می شود یک نفس و یکی دو ساعته کتاب را خواند.اما حیف است که در فضای هرقصه نفس نکشی و مزمزه اش نکنی و دنیای هرکدام را درک نکنی.

-مجموعه داستانی که حتما توصیه اش می کنم و حتما خواننده کارهای بعدی نویسنده خواهم بود.

-هرقصه این قابلیت را دارد که به طور مجزا مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد و  لذت کشف عوالمش را به خواننده بدهد.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.