پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

تاک

سراغ انتشارات تاک و آمو رفتم. نیم طبقه ی بالای شبستان.

سال قبل یک عنوان کتاب را نشان کرده بودم که بعد از نمایشگاه بخرم. اما نمی دانستم که ناشر افغانستانی بیرون از نمایشگاه کتاب، جایی برای فروش کتاب ندارد. امسال فورا رفتم سراغ کتاب.

عنوان ها آنقدر جذاب و رویایی بود که دلم می خواست ده بیست تا کتاب بخرم. اما هم کتابهای منتخبم  از 50 تومن شروع می شدند هم پول من ته کشیده بود. دوتا گرفتم و تمام!

آنها که توی غرفه بودند، از زن و مرد، رسما هول شده بودند. دستپاچگی شان مشهود بود. این وضعیت را دوست نداشتم.

آقاهه محجوب و شرمناک  پرسید:

-اینجا را کی به شما معرفی کرده؟ کتاب را به عنوان خواستید. کتاب را کی به شما معرفی کرده؟


چه کرده ایم با همزبانانی که زبان شان هنوز همان زبان آبایی و اجدادی ماست؟ دریغ و درد  که توهم برتر بودن مان ، اینقدر مهمان را نگران و ترسان کرده باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.