بعد از هشت ماه ریمیکس 48 دقیقه ای که عید پارسال از خواهرک گرفته بودم را زدم به گوشم و تکان تکان تکان...عرق ریختم.
دستم پیش نمی رفت به این همه نزدیکی انرژی و اکتیویته به گوشم.
احمقانه نبود که با هر تکه آهنگ یادم می افتاد( من دیگر بابا ندارم) ( من دیگر بابا ندارم) ( من دیگر بابا ندارم).
نبود.
درد داشت.
تکان هام یخ می کرد. ثابت می ماندم.
بعد...
فقط تند تند راه رفتم.