پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

به مژگان سیه کردی ، هزاران رخنه در دینم

یک دختری هم بود که عاشق چشم های درشت مردی بود که مژه های خیلی خیلی بلندی داشت. می گفت می خوام نی نی مون رو  روی مژه های باباش  بذارم. و باباش با تکون دادن سرش، نی نی رو بخوابونه!!!! حالا باباهه کی بود؟ آشنای همه مون  بود. بماند!

یک چشم درشت با مژه های بلند روی تخته سیاه کشیدیم و نی نی قنداق شده ای روی مژه ها گذاشتیم و نوشتیم: ( نی نی بنفشه در حال لالا کردن) و حالا نخند، کی بخند.

الان که تیر خنجر این مژگان  بلند هی در هم گیر می کنه و با پلک زدن های پشت هم باید از هم بازشون کرد هی یاد بنفشه می افتم و چشم درشتی که روی تخته کشیدیم.

یادت بخیر دخترک خیال پرداز عزیز اون روزها!



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.