پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

ای دخترک وطن! پریشان تو ام

از چندروز قبل از عید بارون یکسره بارید و بارید. گنبد و اطرافش غرق درآب شده. روستاهای اطراف و چسبیده به گنبد رو تخلیه کردن. زار و زندگی مردم غرق در آبه.

بری مامان و خواهرها نگرانی ندارم. خونه ها محکم و همه طبقه دوم هستن. اما بقیه چی؟ بقیه ی مردم؟ این وقت؟ شب عیدی. روز عیدی. اول سالی.

مامان برای چکاپ و اسکن و ... رفته ساری . همونجا گیر کرده. جاده ها بسته ست. تردد بین شهرها ممکن نیست.

تماس تصویری می گیریم که عید رو تبریک بگیم. خواهرک می خنده .میگه:

-اینها سیل زده ان. اینجا پناه آوردن. داریم براشون دنبال گاز و یخچال و فرش و .. می گردیم که بتونن یه  زندگی  ساده و معمولی  سرپا کنن.

می خندیم. تبریک میگیم. اما دلهامون به شوره  .

بهار هم خرابکاری کرد که!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.