پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

عاشق جان 2

پسرک نوبالغ عاشق کلاسم را یادتان هست؟

امروز دفترش را نشانم داد که توی برگه هایش اول اسم خودش و دختره را با نقاشی و خط و خطوط خودکاری های رنگی، قلب قلبی کشیده بود.

-استاد...ببینید...خل شدم من. استاد...؟ هنوزم میگین باهاش حرف نزنم؟ یعنی نرم دنبالش؟

خانم هنرجویی که هم سن و سال خودم است صدایش را می شنود و با خنده می گوید:

-چقدر این بچه ها با ما فرق دارند. چقدر رک و بی پرده در مورد علایق شون حرف می زنن. من حسرت عاشقی های نکرده ی نوجوونی مو می خورم هنوز. حسرت این شیطنت نکردن هام رو می خورم هنوز.

می خندیدم. پسرک عاشق هم می خندد. خنده اش بوی فراغت دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.