پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بچه ی تیز بین

-فکر کردی نمی دونم چرا دستمال کاغذی های پذیرایی زود تموم میشه؟

-چرا؟

-فکر می کنی من نمیدونم وقتی میای پای لپ تاپت یه عالمه دستمال کاغذی هم کنارت میذاری؟

-خب لازمم میشه.

-فکر می کنی نمیدونم عکس نگاه می کنی توی لپ تاپت؟

-خب بکنم.

-فکر می کنی من نمی دونم وقتی عکسها رو نگاه می کنی گریه می کنی و دستمال کاغذی هات تموم میشن؟

-....

-خیلی هم خوب می دونم. همیشه...همیشه...همیشه. هربار می دونم که گریه می کنی. اصلا یک بارم بی گریه نبودی. خودم خوب می دونم!

-...

-خوب هم می دونم عکس کی رو نگاه می کنی!

نظرات 1 + ارسال نظر
حسنا شنبه 29 دی 1397 ساعت 11:22 http://chemiophile.mihanblog.com

باز خوبه که بهتون میتونه اینجوری بگه. ولی بچه ها واقعا از گریه کردن مامان باباهاشون غمگین میشن.


می دونم
و متوجه میشم که خیلی می ترسه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.