1-خدا جان برای بار هزارم اعتراف می کنم ( عاشقتم). کی جز تو می تواند ارکان هستی را طوری بچیند که اینطوری بشود. هان؟ هیشکی! فقط خودت.
2-ناز هم می کنید طوری ناز کنید که بشود جمعش کرد. طوری نکنید که طوری بشود که خودتان دربمانید در کرده تان!
3-بلند گفتم: خوب کاری کردی. بعد شیطانی و خبیثانه خندیدم و گفتم: دلم خنک شد.دل خنکی از آن چیزهایی نیست که روحم را راضی کند.اما اینجا خیلی چسبید!
4-آخ اگر می شد تعریفش کرد. آخ!
5-