پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بی حرکت

ما بلدیم ابتدا به ساکن حرف بزنیم. این موضوع جزو استعداد های نهانی  مان نیست.   گویش مان این گونه است . از کودکی یادش گرفته ایم.

امروز با چند کلمه ی ابتدا با ساکن( کلمه ای که حرف اولش ساکن است . فتحه و کسره و ضمه ندارد، سکون دارد) ، لبخند و حیرت و تعجب دیدم.

همه چیز از آنجا شروع شد که قرار شد خوی را تلفظ کنیم.  با سکون (خ) ، فتح (و) و سکون (ی) .

خوی در فارسی دری، یعنی عرق .( آب بدن که در اثر گرما یا هیجان از پوست خارج شود)

و سلسله جنبان این مبحث این بیت شاهکار بود:


" زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست "


1-البت ... خوی در این بیت، به ضرورت وزن ،  خَی خوانده می شود.


2-دوست دارم (البته) را (البت) بنویسم!


3-ما  عمولا در مقام تایید و تاکید ، بجای (حتما)، (مسلما) ، ( تحقیقا) ، (بی شک) و قید هایی شبیه این، از قید ( البت) استفاده می نماییم!


4- ما سیستانی هستیم !

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.