ما بلدیم ابتدا به ساکن حرف بزنیم. این موضوع جزو استعداد های نهانی مان نیست. گویش مان این گونه است . از کودکی یادش گرفته ایم.
امروز با چند کلمه ی ابتدا با ساکن( کلمه ای که حرف اولش ساکن است . فتحه و کسره و ضمه ندارد، سکون دارد) ، لبخند و حیرت و تعجب دیدم.
همه چیز از آنجا شروع شد که قرار شد خوی را تلفظ کنیم. با سکون (خ) ، فتح (و) و سکون (ی) .
خوی در فارسی دری، یعنی عرق .( آب بدن که در اثر گرما یا هیجان از پوست خارج شود)
و سلسله جنبان این مبحث این بیت شاهکار بود:
" زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست "
1-البت ... خوی در این بیت، به ضرورت وزن ، خَی خوانده می شود.
2-دوست دارم (البته) را (البت) بنویسم!
3-ما عمولا در مقام تایید و تاکید ، بجای (حتما)، (مسلما) ، ( تحقیقا) ، (بی شک) و قید هایی شبیه این، از قید ( البت) استفاده می نماییم!
4- ما سیستانی هستیم !