پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بازی

دعوا می کنند. دعوا می کنند. دعوا می کنند.

به هم چرت و چلا می گویند. مسابقه می دهند انگار برای حرفهای بدشان . می گویند، می گویند، می گویند.

معمولا تذکر می دهم، تندی می کنم، دعوا می کنم، جیغ و داد می کنم.

گاهی وا می دهم. سکوت محض می کنم تا بوی بد رفتارشان بالاخره از فضای خانه بیرون برود.اما بس نمی کنند.سکوت می کنم و عمدا سرم به کاری که مشغولش هستم، گرم است. بی واکنش یا حتی نگاهی سمت شان .

این جور وقتها یکی شان می گوید:

-نمی خوای به ما چیزی بگی؟ نمی خوای دعوامون کنی. نمی خوای نصیحت مون کنی؟ یه دادی...فریادی... چیزی... یعنی نمی خوای هیچی بگی؟

و بعد از دقایقی هرکدام می روند پی کارشان.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.