دعوا می کنند. دعوا می کنند. دعوا می کنند.
به هم چرت و چلا می گویند. مسابقه می دهند انگار برای حرفهای بدشان . می گویند، می گویند، می گویند.
معمولا تذکر می دهم، تندی می کنم، دعوا می کنم، جیغ و داد می کنم.
گاهی وا می دهم. سکوت محض می کنم تا بوی بد رفتارشان بالاخره از فضای خانه بیرون برود.اما بس نمی کنند.سکوت می کنم و عمدا سرم به کاری که مشغولش هستم، گرم است. بی واکنش یا حتی نگاهی سمت شان .
این جور وقتها یکی شان می گوید:
-نمی خوای به ما چیزی بگی؟ نمی خوای دعوامون کنی. نمی خوای نصیحت مون کنی؟ یه دادی...فریادی... چیزی... یعنی نمی خوای هیچی بگی؟
و بعد از دقایقی هرکدام می روند پی کارشان.