پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خوشگل خانم

وقتهایی خودم را که  ناغافل توی آینه می بینم ، سوتی کشدار و  نامریی برای خودم می کشم و یه خودم یواشکی می گویم:

-به به...زیبا جان! خوشگل کی بودی تو؟ چه چشمایی... چه ابرویی... چه صورت ماهی اصلا!

وقت هایی هم در طول یک روز بیشتر از صد دفعه، عکسم  توی آینه ها گیر می کند. چشم می درانم به خودم که:

-چشم نخوری خوشگل جان! لااقل موهاتو شونه کن! رنگ و رخ بی آب و رنگت که پیشکش! لباساشو!

مورد اول را معمولا آخرشبها که می خواهم بروم آرایش صورتم را بشویم و مسواک کنم ، می بینم. زودگذر است و خلاص!

مورد دوم را از کله ی صبح تا شب که می خواهم بخوابم، هی توی آینه قدی می بینم! هی توی آینه ی قدی می بینم!

نظرات 1 + ارسال نظر
بانوی اردیبهشت چهارشنبه 5 دی 1397 ساعت 20:45

ای جان / مانا باشی دوست عزیز

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.