پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

چرا اینقدر فرق داری؟

پسرهای کلاس پنجمی با هر آهنگی که از اسپیکر پخش می شد ، دم می گرفتند و تا ته ترانه را می خواندند. ناگهان دم گرفتند ( شماره تو بده زنگ بزنم!!!!) .

پسرک پای تخته هوشمند مشغول تایپ کردن و  ورفتن با کیبورد بود.فارغ از دنیای پسرهای آواز خوان.

فکر کردم دنیای او و آن بچه ها چقدر متفاوت است. هیچکدام از آن آهنگهای شاد و پرانرژی را بلد نبود. وقتی پسرها با ( ووله ووله وولک آه...) بالا می پریدند، پسرک همچنان پدر صاحاب کیبورد را در می آورد و هر چیر با معنی و بی معنی ای را روی تخته می نوشت!

از طرفی دوست داشتم شادباشد، برقصد، بالا پایین بپرد. از طرفی خوشحال بودم که هیچکدام از آن مفاخر ترانه های ملی را بلد نیست و نشنیده.


1-من ووله ووله را از کجا بلدم؟ چند هفته است که پشت سرهم تولد و دندانی و بله بران و ... دعوت می شویم. و در هرکدام از این جشن ها، لااقل ده بار می شنومش.

حالا دستها همه بالا!

2-فلش مرا که می زند به اسپیکرش، می گوید: ای بابا... اینم که همه ش سنتی غمناکه. و هی تند تند آهنگها را عوض می کند .

3-مدیونید فکر کنید ظهر ووله ووله ولک را دانلود کردم و همین الان در حین نوشتن دارم گوش می کنم. تا الان شش بار شده!

حالا امید جهان!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.