پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

تو شب یلدای منی


چهار  پنج سال قبل یا بیشتر که تازه تازه کمپین های ( نه به فضای مجازی) و تشویق  و ترغیب به خاموش کردن گوشی ها در شب های مناسبتی باب شده بود ، تا خانواده و دوستان از دورهم بودن بیشتر مستفیض باشند، یک شب یلدایی ، بابا و مامان خانه ی خواهرک بودند. خواهرک عکس فرستاد از بابا که پشت کامپیوتر نشسته بود و فیس بوک چک می کرد.( هنوز تلگرام خلق نشده بود). پشت کرده بود به همه و فارغ از دنیا سرش توی مانیتور بود.

خواهرک عکس داد و نوشت:

( یکی بیاد بابای ما رو از فضای مجازی دور کنه! همه میگن به مامان باباهاتون سربزنین که از تنهایی دربیان، ما باید به بابا بگیم از فیس بوکت دست بکش بیا با ما باش)

چقدر خندیدیم با عکس بابا و حرف خواهرک.

یادت بخیر بابا.

چقدر نبودنت سخته.

چقدر بده که نیستی تا یلدا رو بهت تبریک بگیم و پیام های کد دار و کوتاهت رو تفسیر کنیم و قاه قاه بخندیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.