یک پسرک کلاس نهمی در کارگاه داستان دارم که محشر می نویسد. مومن است به معلم ادبیات کلاس ششم اش که نوشتن و استفاده از جملات ادبی را یادش داده. همیشه با قدردانی و احترام از معلم اش یاد می کند. الحق که خوب به جانش نشسته هرچه یاد گرفته.
معمولا نیم ساعت مانده به اتمام کلاس، می رود که به کلاس زبانش برسد.
سه شنبه دم رفت گفت:
-خانوم... مشق هفته ی آینده مون چیه؟
*
-بعد از تدریس هر مبحث از عناصر داستان ، تکلیفی برای تفهیم مبحث و دست و پنجه نرم کردن با آن برای هنرجوها در نظر می گیرم.