یکی از هنرجوها که خانم میان سالی ست ، شماره ام را خواست. شماره را گفتم. دیدم یکی دونفر زیرزیرکی یادداشت کردند.دیگر ابهت شماره ای ام از دست رفته بود. پس بلند شماره را گفتم و اعلام کردم:
-این شماره م. برای اوقاتی که کاری داشتین در مورد ساعت کلاس ها.
*
از آن روز به بعد یکی از پسرهای نوجوان کلاس( فکر کنم کلاس دهمی ست) ، روی چند تا اس ام اس می دهد.
-سلام استاد گرانقدر. ببخشید وقتتون رو گرفتم. خواستم ببینم کتاب...را می آورید.
بعد:
-فلانی هستم
بعد:
ببخشید مزاحمت ایجاد کردم.
جواب نمی دهم. می دانم که پیام های کوتاه هنوز ادامه دارد. می مانم تا حرفش تمام شود.
و بالاخره:
ظاهرا مزاحم شدم. ببخشید.
جواب می دهم.
روز بعد:
-سلام استاد محترم. ببخشید وقتتون رو می گیرم. لطفا ...
و بعد:
امیدوارم مزاحم نشده باشم
و بعد:
ظاهرا مزاحم شدم. خدانگهدار
*
بچه م طاقت ندارد که لااقل حرفهای خودش تمام شود تا جواب بگیرد. همه حرفها را هم در یک پیام نمی نویسد.
این را بگذارید کنار این موضوع که ، یادم می رود جواب بدهم و گوشی ام کلا توی اتاق است و اصلا کاری باهاش ندارم. مگر زنگ بخورد. گاهی از تنهایی و بیکاری و بی شارژی خاموش می شود حتی. و مثلا فردای پیام ها جواب می دهم. می بینم چندتا ( ظاهرا مزاحم تان شده ام) دارم.