توی کلاس ها کلا فراموش می کنم کی ام و چه می کنم... شعر می خوانم و معنی می کنم. تئوری درس می دهم و مثال می زنم و نمونه می خوانم. تقریبا دوساعت تمام حرف می زنم و حرف می زنم و حرف می زنم. پر می شوم از انرژی و شور و اشتیاق و هیجانی لذت بخش.
لذت با من به خیابان می آید. هیجان با من قدم می زند. شور و نشاط مرا به خانه می رساند.
در را که باز می کنم اما...غم نشسته روی مبل محبوب من جلوی تلویزیون . همان جایی که من می نشینم. غصه نشسته روی صندلی محبوب من پشت ناهارخوری . همان جایی که من غذا می خورم. بیقراری دراز کشیده روی سمت راست محبوب تخت من . همانجایی که من می خوابم.
اگر از این خانه بروم ، درست می شود؟
اگر سرم را بردارم و بگذارم جایی دیگر درست می شود؟
اگر هدفون توی گوشم بگذارم و 48 دقیقه با ریمیکس شاد برقصم، درست می شود؟
اگر هی اینجا بنویسم و بنویسم، درست می شود؟