پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

کیسه زباله را همین امشب جلوی در بگذار، فردا دیر است



آدمی که امتحانش را پس داده و هربار مفتضحانه تر از قبل رفوزه شده ، دور بینداز.

نگاه نکن چه نسبت حقیقی یا غیر حقیقی یی با او داری. نگاه نکن چقدر قلبت برایش می تپد.

یکبار جرات کن و دور بیندازش و تمام عمر نفس راحت بکش.

گرچه بوی بدش همیشه توی دماغت هست. صدای بدش همیشه توی سرت هست. اما خودت را راحت کن.


خلاص!


مردی که در کمپ های متعدد ترک اعتیاد خفنش، در اثر شنیدن نصایح فراوان،  تبدیل به فیلسوف شده بود گفت:

دیگران را ببخش ؛ نه برای اینکه آنها لایق بخشیده شدن هستند. بلکه به این دلیل که تو لایق آرامشی.


عرض می کنم که آقای مذکور بی ربط فرموده. نه تنها نبخش...بلکه مثل زباله ی بوگندو  دور بیندازش.

والله !


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.