پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

رهش


چهارستون این زندگی از همان سطرهای اول، به لرزه در آمده. زن و شوهر هر یک برای خودش می رود. یکی مدام "خانه ی من" ، "خانه ی پدر من" و "خانه ی پدری من" می کند و دیگری برای رسیدن به کرسی های خوش رنگ و لعاب تر در محیط کاری، از سرفه های پسر بیمارش در ملاء عام، شرمسار است . گویی دو راه پشت به هم دارند این زن و شوهر.

شکوه و شکایت از توسعه ی شهری تهران و ساخت و سازهای اقماریِ پرسرعت، بدون در نظر گرفتن ظرفیت سلامت آب و هوا، گرچه حجم بیشتر کلمات کتاب را گرفته، اما آنچه که دیگر امیدی به بهبودش نیست، همین رابطه ی بیمار و به یک نخ پوسیده بند شده ی این زندگی است . این زندگی نیز مثل تهران رو به تخریب و ویرانی ست.

پسرک پنج ساله ی داستان با وجود تاکیدهای مکرر بر باهوش بودنش، انسان بالغی ست با زبان عاقلانه که در قالب پنج سالگی جای نمی گیرد. زن قصه ،  زن از آب درنیامده . مردانه فکر می کند و مردانه نگاه می کند به تمام دنیا و بارها می پرسد( زن ام من آیا ؟)  . لیا و ایلیا بیشتر تصویری آرمانی از کودک و زن معاصر اند که به مدد تکنولوژی دنیای معاصر قادر به تحلیل علت ساخت و سازهای جنون آسای تهران اند ( یک حاجی بود یک گربه داشت، گربه شو خیلی دوست می داشت...).

علا اما تمام قد خود مرد است. عاشق کار و بی ملاحظه به خانواده و مصلحتش به نفع مصالح کاری . عیب و ایرادهای فاحشی در رفتار و عملش دارد و  برای رسیدن به ارتقای رتبه، سلامت و شخصیت نزدیکانش را به سخره می گیرد.

تلفیق تاریخ و حکایت شکنجه ی خودبس با توسعه ی تهران ، هشداردهنده و تاثیر گذار است . تهران تکه تکه خود را می بُرد و می خورد .خودش را به دست خود می کُشد و نابود می کند.

زبان امیرخانی در رهش ، خیلی شبیه داستان های قبلش نیست و بیشتر مقاله ای مدنی ست در چیدمانی تنگاتنگ با داستان . اگر نبود رسم الخط خاص امیرخانی، شاید تمیز دادنش از کار نویسنده ای دیگر سخت باشد.

ارمیا با کلماتش می رود که درویش من او باشد اما نیست. عملش نشان می دهد که اهل تکنولوژی و آسان خواهی دنیای امروز است .

در مجموع رهش علاوه بر آنکه وارونه ی  کلمه ی شهر است، وارونه ی یک زندگی مشترک و وارونه ی آرمان های جوانی شخصیت های قصه اش است .


رهش

رضا امیرخانی

نشر افق


 

-آسان خوان و روان بود .

-اشتیاق و ارداتم به آثار امیرخانی ،به سبک نوشتن و قوت قلمش بر می گردد. گرچه که در رهش بازی سیاست کلماتش را بی جان کرده .

-همچنان پیگیر و خواننده امیرخانی خواهم بود.



 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.