پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بابای دخترها


چند روز قبل هم اتاقی هایش گفته بودند:

-آقای فلانی... دخترهات رو دیدی چشمات باز شدن. روحیه ات خیلی بالا رفت ، ها. ماشالله داری خوب میشی.


راست می گفتند، امروز چشم هایش یکساعت تمام باز بودند. من عین یکساعت تماشایش می کردم .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.