پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

متفاوت


چندسال قبل که سر و کارم به آن اتاق افتاده بود، خانمی که دکتر بیهوشی صدایش می کردند و منشی محترمی که کار دستیاری دکتر را نیز انجام می داد به من توصیه کردند آیة الکرسی بخوانم. از پخش صوتی که گوشه ی اتاق بود نیز، سوره ی یاسین  پخش می شد . به خانم منشی گفتم:

-دارین پیش پیش حلوای منو می پزین که . یاسین گذاشتین بالای سرم!

خندید.

چند روز قبل باز توی آن مطب بودم . خدا را شکر آن اتاق را با من سر و کاری نبود . تکنسین بیهوشی عوض شده بود. یک خانم مسن  بود که از فرط جراحی ها و دستکاری های مثلا زیبایی روی صورتش ، چهره ی دفرمه و غریبی پیدا کرده بود . خانومه داخل اتاق آندوسکوپی و کلونوسکوپی شد .یک دقیقه بعد از داخل شدنش صدای بلند موزیک کوچه بازاری بلند شد. خواننده ناز یک جایی از معشوق را قربان می رفت. ناز چشاتو قربون. ناز صداتو قربون! 

آهنگ و لحن خوانده شدنش آنقدر نامتعارف با فضا بود که همه را به خنده انداخت. خانم بیهوشی خوشحال از این تغییر فضا آهنگ دیگری پلی کرد:

-یه حمومی من بسازم...چل ستون، چل پنجره... جانم ، چل ستون، چل پنجره !!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.