پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

دمنوش عشق


دخترک گفت:

-خانم از دبی چی براتون سوغاتی بیارم؟

و ریز ریز خندید. بقیه ی دخترکان هم خندیدند. یکی شان گفت:

-خانوم..این می خواد بره دبی، ما هم می خواهیم بریم دهات.

کلاس منفجر شد از خنده.

چند هفته بعد دخترک پرسید:

-خانوم از آنتالیا چی براتون سوغاتی بیاریم؟

ریز ریز خندید. دخترکان گفتند:

-برو بابا، هربار می گی می خوام برم فلان جا اما نمیری. هروقت رفتی بعد سفارش سوغاتی بگیر.

-بخدا این بار داریم می ریم. آخه بابام سرفیلمبرداری بود. نمی تونست مارو ببره . الان دیگه فیلمشون تموم شده. می خواهیم بریم همه مون.

رو به من دوباره سوالش را تکرار کرد.

خندیدم. گفتم:

-سلامتی.

گفت:

-نه خانوم. یه چیز بگین. وگرنه خودم یه چیز با سلیقه ی خودم براتون میارم.خانوم دمنوش دوست دارین؟

-چه جور دمنوشی؟

-خانوم تو آنتالیا یه نوع دمنوش هست ، اسمش دمنوش عشقه. هرکی بخوره ش فوری عاشق میشه. خانوم می خواهیم برای دایی مون از اون دمنوش بیاریم. چون هرچی بهش میگیم ازدواج کن،  ازدواج نمی کنه. می خواهیم دمنوشو بخوره تا هرکی رو می بینه عاشقش بشه، باهاش ازدواج کنه. خانوم برای شما هم از همون میاریم.

دختر کناری با جامدادی زد توی سرش.گفت:

-خل جان..خانوم دوتا بچه داره. عاشق بشه؟ بعد تو جواب بچه هاشو میدی؟

کلاس منفجر شد. منفجر شد ها!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.