پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

بالا بلندِ عشوه گرِ کافر کش


در کنار زیبایی های دریای جنوب و صدف های خوشگلش و زن های بندری و لباس های رنگ رنگی و دلبر و نخل های نازنین، عاشق مساجد اهالی جنوب شدم. نمای بیرونی  تماما سفید،مناره به غایت بلند، با ماه نازکی بر سر مناره.

عاشق این مساجد تک مناره شدم.


-ظاهرا دلیل شرعی و فقهی برای تک مناره بودن مساجد اهل سنت و دو مناره بودن  مساجد تشیع نیست و فقط تاثیر معماری و علاقه به قرینگی در معماران شیعه باعث این تفاوت  در ساختمان مساجد هست.


- عکس ، یکی از مساجد قشم است. اینطور که دیدم شهر های جنوبی مسجدهای زیادی دارند. توی یک شهر خیلی کوچک، بیشتر از سی - چهل  تک مناره ی بلند مسجد دیده می شد. سفیدی شان از دور توی چشم بود.


- مردی ،اگر اشتباه نکنم توی فروشگاه ، به آقای همسر گفته بود: اینا اصلا معلوم نیست چه جور بشری هستن! مسجداشون یه مناره داره فقط. مال ماها دو تا مناره داره. اصلا معلومه که با ماها سر جنگ دارن! نمازاشونم دست بسته می خونن. خودم دیدم. کنارم نماز خوندن. داشتم سکته می کردم. گفتم الانه که برزین منو بکشن! خدا به دادمون برسه. چند روز اودیم تفریح. از شر اینا راحت باشیم!!

حیف که من نبودم تا بگویم: اول همین ها بودن و بعد ماها!!! اومدیم. اول همین ها سنت رو رعایت کردن. بعد ماها جدا شدیم. اول همین ها ...

اصلا ولش کن. بقول دوستان امروزی و با سوادمون، آقا یک کتاب خاویر کرمنت نداری بدی به این دوست مون؟

دیگه وقتی اومدی توی شهر و خاک مردم، آدم باش لطفا!






نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.