کتاب خوندن با اعمال شاقه!! همراه با مچ بند پل دار و گردن و دست دردناک و قس علی هذه...
دو سه هفته ای از خوندن کتاب می گذره. یادم رفته چیا می خواستم در موردش بگم.
کتاب خوبیه. اصطلاحات طلافروشها و مدل داد و ستدشون جالبه.
پسری که از پدرش متنفره و عاشق پدربزرگ مرحومش هست، طلافروشی میراثی مادری رو اداره می کنه. پدره گرفتار قماربازی و توهم فانتزی در اثر مصرف کوکایینه . پسره بشدت از رفتارها و زورگویی های پدرش شاکیه .از نماد های بورژوایی و سرمایه داری بیزاره و نمی خواد حتی کوچکترین شباهت و قرابتی با پدرش داشته باشه . اما در نهایت در حالی که دار و ندار مغازه رو ذوب و به شمش تبدیل کرده ، از نزول خوار بازار هشت تا شمش طلا نزول کرده و یک ماشین بنز فول آپشن خریده، بعد از بهتر شدن توهم های پدرش، توی خونه ای که مادر ازش قهر کرده و رفته و مغازه ی میراثی رو فروخته تا بره خارج از کشور، نشسته و سر هیچ ، داره با پدرش تخته باز می کنه. بعبارتی تبدیل شده به نمونه ی جوان پدرش.
خوب بود.
چه معرفی کتاب شرم آوری شد!!! محاوره ای و دور از ادبیات!!!
روم به دیفال!
طلا بازی
امیرحسین شربیانی
نشرچشمه
- نویسنده، مدیر سایت ( دوشنبه ) ست.
خدا کنه دستهای مهربون و جان ِ جان و گرم و دوست داشتنی و آبی و زندگی بخش همیشه سلامت باشه








الهی آمین
الهی آمین
الهی آمین
سلام ماه شاعر بانوی عزیزدلم
سلام مریم جانم






ممنون از دعاهای خوبت
ممنون