پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

میشه دو روز مراقب خودت باشی؟

عید فطر و یکی دوروز قبل و بعدش رفتیم سفر دو سه روزه . دسترسی به خبر نداشتم و از دنیا  و مافیها بی خبر بودم. خیلی هم خوشحال بودم. وقتی برگشتم و تبلت رو باز کردم، توی تموم گروه های خبری  و ادبی و دوستانه و خانوادگی خبر فوت کیارستمی رو خوندم. خب شوکه شدم. نه که شیفته ش بوده باشم. نه.اما اخبار بیماری و حال و احوالش رو دنبال می کردم.

همین آخر هفته ی قبل، باز دو روز رفتیم سفر. دسترسی به خبر نداشتم و از دنیا  و مافیها بی خبر بودم. خیلی هم خوشحال بودم. وقتی برگشتم و تبلت رو باز کردم، توی تموم گروه های خبری  و ادبی و دوستانه و خانوادگی خبر فوت داوود رشیدی رو خوندم. حالم گرفته شد. شیفته ش نبودم اما خب، این آدمها بخشی از بچگی و نوجوانی و جوانی ماها رو ساختن. با نقش هایی که بازی کردن. با حرفهایی که جای شخصیت ها از دهان شون بیرون اومده.با همه ی چیزهایی که بهشون مربوط بود و نبود. وقتی خبر فوت یکی از آدمهای پررنگ اجتماع رو می شنوم و می خونم انگار بخشی از من هم از بین میره. فکر می کنم تموم اون خاطره هایی که با دیدن اثرات این آدمها داشتم؛ در معرض نابودی و خطره.

و اینکه میرم و برمی گردم و می بینم یکی رفته برای همیشه ، خیلی تکونم میده.

( همه تون ... همه ی همه تون ...

من می خوام بازم برم و برگردم. خاصیت زندگی رفتن و اومدنه.  لطفا لطفا لطفا میشه دوروز مواظب و مراقب خودتون باشین و نمیرین؟ لطفا! )



- یه سوال هم دارم. چرا بعضیا نمیر هستن کلا؟

لابد خودت بهتر حساب کتاب می دونی دیگه. فقط سوال کردم. چپ چپ نگام نکن !


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.