این بازی یک طرفه داشت فراموشم می شد. به مدد دست تقدیر، مهربانی های زورکی، حماقت یا هرچی... دوباره یادم افتاد.
لابلای حرفهات برنامه های آینده ات برای خودت و خانواده ات و بچه هایت را لو می دهی. حالا لو هم که نه. مساله ی سری ای نیست. اما در موردشان یه ریزه حرف می زنی. به هفته نرسیده، شنونده ی حرفهات، عین همان آرزوها را تحویلت می دهت و طوری حق به جانب نگاهت می کند که باید بروی خجالت بکشی که تو هم از همان آرزوها و برنامه ها داری. و هی به خودت بگویی : ای آدم متقلب!! خجالت بکش
قرار است چیزی بخری. گل سر مثلا. دمپایی پلاستیکی مثلا. روتختی مثلا. سرویس چدن مثلا. حرفش را می زنی. به هفته نرسیده می بینی عین عین همانی که آدرس داده ای را پهن کرده و چیده و طوری حرف می زند که می فهمی هرکی بعد از من اینکارها را بکند خر است. زیرا من اولین نفری هستم که از این سلیقه ها دارم.
از اوضاع مملکت می گویی. از ناامنی اطراف. از آرزوی زندگی امن و آینده ی مطمئن برای بچه هایت. لابلاها می گویی کاش بشود که بروند آنور درس بخوانند و برگردند. به هفته نرسیده می بینی پا می شوند بلند می شوند هی می گویند فلان فامیلمون توی فلان کشور داره زندگی می کنه. بچه مو می خوام بفرستم اونجا. نه..اونجا سرده. یه فامیل دیگه داریم که فامیل ما نیستا.فامیل دوستمونه. اونجام می تونیم بفرستیم. بالاخره دلگرمیه. و همانطور که حرف می زند یادت نمی رود که بچه هه وقتی دستشویی می رود باید یکی از اولیا محترم همراهش تا پشت در برود وگرنه تو نمی رود.
بماند ...
پروانه جون اومدم راجع به پستت نظر بدم این نظر بالا رو دیدم هنر داستان نویسی ابراهیم یونسی رو سیزده چهارده ساله بودم خواهرم برای هدیه خرید اما من فقط قسمتهایی رو میخوندم که از قصه ها و رمان ها مثال زده بود... مرسی چه خاطره شیرینی رو برام زنده کردی
در ضمن ادمهایی نظیر ادم فوق الذکر پستت هستن نیستن در حالی که با یک تفکر خوش بینانه گاهی آدم فکر میکنه نسلشون منقرض شده ولی بعد میببنی باباااا دم ِگوشت یه چندتایی هستن...
به به..چه خاطره ی خوب و قشنگی زنده شد.
اصلا ندن
من هم برای جمع کردن پایان نامه م این مراجع رو خونده بودم. واقعا هم بهترین جاهاش همون شاهد مثال هاش از رمان ها و قصه هاست. وگرنه تئوری و قاعده و قانون که جذابیت نداره
هی وای من...
نععععع..منقرض نشدن...
ببخشید یک زحمتی داشتم! میشه لطف کنید که اسم چند تا کتاب برای یادگیری زبان فارسی و نوشتن، برای من معرفی کنید.
کتاب های ادبیات داستانی زیاد میخونم، ولی خب از اونجایی که علاقه زیادی به نوشتن هم دارم، تصمیم گرفتم که به صورت اصولی تری شروع کنم.
منظورت از یاد گیری زبان فارسی دقیقا چیه؟ متوجه نشدم.
یعنی درست نویسی نگارشی؟ یا یادگیری اصول داستان نویسی؟
برای اصول داستان نویسی کتابهای ابراهیم یونسی( هنز داستان نویسی) و جمال میرصادقی ( عناصر داستان)منبع و مرجع هستن. البته نه اینکه با خوندن اینها کسی داستان نویس بشه. نه. باید اصول اولیه رو بلد باشی و با تئوری و آموزش این کتابها ، اون استعداد اولیه و خام رو پرورش بدی.
سنا پور و چند نفر دیگه هم کتابهایی در مورد شیوه های داستان نویسی دارن