پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

رای بدین

از آن جمعه ای که در پارک گفتگو دور هم جمع شدیم و چند ساعتی با هم خوش بودیم، هی برنامه می ریزیم که یک جمعه ی دیگر ، یک جای دیگر باز با هم باشیم. یک بار اردک آبی را برای صبحانه پیشنهاد می دادند. یک بار رستوران چوبی ِ پل طبیعت را برای ناهار، یکبار توچال را برای برف بازی و آخرین مورد تور یک روزه ی ماسوله بود. اردک آبی را که بخاطر تخلف در مواد غذایی تاریخ گذشته جریمه کردند، برف بازی هم بخاطر گچ پای پسر بزرگه ی من جور نشد، برای بقیه ی موارد هم هرکدام دلیلی برای نیامدن داشتیم.
یکی مان، تور ماسوله را توی گروه معرفی کرد. یک تبلیغ بود. نوشته بودند تور یک روزه با منوی بازِ ناهار و صبحانه و امکانات خوبی که چهل تومان برایش واقعا مفت بود. همه برنامه ریزی هاشان را اعلام کردند. بچه ها را می آوردند. یکی از اصفهان راه می افتاد . یکی از اهواز،  یکی از کرج و بقیه تهران. دلم به رفتن نبود. به رفتن هیچکدام از برنامه ها. برای هم هم یک دلیل داشتم. حتی عذاب وجدان داشتم که برنامه 22 بهمن را بخاطر من به هم زدند و توچال نرفتند.
ماسوله  برای همه جز من قطعی بود. من شنبه امتحان زبان دارم. کارهای عقب مانده ی خانه و نظم و ترتیب دادن به کارهای خانه تکانی و .... معلوم است که بلند نمی شوم بروم تور زنانه و دوستانه برای بالا بردن روحیه ام و کسب انرژی از طبیعت و دوستانم. اصلا من توی این هفته باید بدوم دنبال دکتر زنان و دکتر جراح سینه و ...، وقت بگیرم و ببینم برنامه ام چیست. دلیل از این بالاتر برای نرفتن؟
یکی از دوستان  که روان شناسی خوانده، مدام تشویقم می کند به آمدن و توی جمع بودن و فکر و خیال نکردن.بهش می گویم حقا که روان شناس قابلی هستی. مشاور خوبی هم هستی.
داشتند آخرین برنامه ریزی ها را می کردند. قیمت نهایی را می خواستند. زنگ زدند و سوال کردند. از آنور خط گفته بودند:
-این تور را مهمان یکی از کاندیدا های مجلس هستید. با قیمت استثنایی 40 تومان می روید و می آیید و کلی جای دیدنی را می بینید و برمی گردید. فقط یک شرط دارد. باید حتما در انتخابات شرکت کنید. حتما  ها. حتی رای سفید بیندازید.اما شرکت کنید. تنها شرط این تور همین است.
تاریخ تور هم 7  اسفند است. یعنی همان روز رای گیری!
یکی مان گفت:
-حالا که حرف نماینده مجلسه من نمیام. می ترسم. یهو می بینی ماشینه رو دستکاری می کنن . ترمز و ...  . نه من نمیام. از جون خودم و بچه هام می ترسم. اصلا می ترسم. نمیام
یکی مان گفت:
-من که عمرا رای بدم. تا حالا هم رای ندادم. فکر کن بخاطر یه تور بخوام رای بدم. نمیام
یکی مان گفت:
-من هم از امسال تصمیم جدی دارم که رای ندم. غیر اون، کلی کار سرم ریخته برای جمعه های آخر سال. شرمنده . نمیام
یکی مان گفت:
-بچه ها شرمنده. من نمی تونم بیام
و به این ترتیب یکی دیگر از قرار های دوستانه مان بهم خورد.


نظرات 1 + ارسال نظر
Kavehgroup پنج‌شنبه 29 بهمن 1394 ساعت 22:20

وب فوق العاده ای داری،خوشحال میشم به منم سر بزنی...
Kaveh-accordion.blogfa.com

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.