از حالا تا نمیدانم کی، باید هی با خودم حساب کتاب کنم ببینم من هم دارم یا من هم ندارم؟ ببینم جزو دسته ی دارا ها هستم یا ندارها.
دکتر لب گزید و با اخم گفت:
-باید همون تیرماه که دیدی توی خانواده ت داره تکرار میشه ، می اومدی. های ریسک میدونی یعنی چی؟ همون موقع باید تحت نظر جراح عمومی پرونده تشکیل می دادی.
بعد چند تا کارت از مرکز تصویر پزشکی و مطب جراح عمومی به من داد و با نگاهش بدرقه ام کرد.
مریم که شیراز خانه دارد، دیشب می گفت:
-اه... شما ها هم! چه خبره این همه انرژی منفی؟ به چیزای خوب فکر کنید تا حال همه تون خوب بشه. دلم برای شوهرم تنگ شده. گریه مو درنیارید.
آزی گفت:
-همه مال استرسه. نگران نباشومنم دردهای مشابه دارم.
او که حتما هنوز پاهایش متورم است و تنش از رنج شیمی درد دارد، امروز گفت:
-مثل شیر برو و برگرد.نگران نباش.میگن درد داره اما مهم نیست.
فکرم را از چیزهای بد فراری می دهم. به احتمال سینه ی درگیر و فیبروم بدخیم چپ چپ نگاه می کنم. خب معلوم است که همه اش ادا و اطوار است. بالاخره نگرانی دارد. وقتی دکتر روی نسخه اش می نویسد : (های ریسک.سریعتر انجام شود)، خب نگرانی دارد. ندارد؟
به دختر دریای شمال ،مریم ، فکر می کنم که قرار است کتاب را برایش امضا کنم تا برایش بفرستند. به آقایی که از سالهای خیلی دور امضایش پای کتابها برایم جالب و بامزه بود و امروز خواسته حتما مرا ببیند.
فردا ..نه...از همین عصر به بعد هم می شود به حد مرگ نگران بود و از سرطان ترسید.
راستی همین الان چه برف ماهی می بارد. تند تند و درشت درشت.
سعدی یک بیت محشر دارد. مصراع اولش را همیشه به یاد می آورم :
درشتی و نرمی به هم در، به است
یعنی عاشق نوشته هاتم
چقدر خوب یعنی میشه منم کتاب امضا شده ات رو داشته باشم
سلام عزیزم

ممنونم از مهربونی و محبتت
به دعای دوستای نازنینی مثل شما، دل منم گرمه
ممنون
شما هم می تونین مثل مریم بانو، کتاب رو به نشر شادان سفارش بدین و بگین که امضا شده می خواهین
بقیه ش با خود نشره
ای زنی که بوی نان تازه می دهی ... اینا چیه نوشتی دل دوست دارت رو لرزوندی :(
ای کسی که پیامت بوی دوستی می دهد، ولو بینام
توکل بخدا