-شیوا جان می دونی فامیلی ِبچه ها و همسر من با فامیلی آقای (... ) یکیه؟
-جدی؟ پس فامیلین؟
-نه بابا. نژاد و سرزمین شون کلا شرق و غربه. فقط تشابه اسمیه.
-اتفاقا" فامیلی چند تا از اقوام پدری من هم ، همون فامیلی آقای (...) هست.
-پس تو فامیلی!
-ای..فکر کنم. اما من و تو هم با هم فامیلیم!
-...
-مگه همسر تو توی شهرداری نیست؟
-...
-خب داداش منم توی شهرداریه. خب فامیلیم دیگه!!
و یک دنیا خندیدم به حرفهای نویسنده ای که هم قلمش و هم مرامش را دوست دارم.
امشب گفته بود :
-اومدم عروسی دوستم. راستی عروس توی شهرداریه
گفتم:
-پس فامیلمونه!
-آررره
سلام عزیزم خوبی وبلاگ جدید مبارکه... منم دیگه برم از پاورقی استفاده کنم از هیچ بهتره ... وای دلخوشیها معرکه بود مرسی





سلام.

خوشحالم اینجا می بینمت. خونه ی عاریه ای!
حتما بنویس. دلم برای خوندنت تنگ شده
فامیل عزیز