پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

طلسم دلداده

قابله  هنگام دنیا آمدن سیاوش، پای او را بیش از حد می کشد و پایش از لنگنچه بیرون آمده و می شکند. سیاوش را تا 16 سال ، (سیا لنگه) صدا می زنند. با سگهای آواره دوستی می کند و مراقب دختری کور است و نهایت نیک بختی اش، چوپانی برای ایاز خان است.برزو (پسر ایاز خان) با یک دوربین نامحرم، مدام در حال پاییدن زن و مرد و دختر و پسران ده است. مردمانی را بی ترس از هم، برهنه در چشمه تن می شویند، رصد می کند و نوری اهریمنی از مردمکهای چشمانش ساطع می شود.

جنگ جهانی دوم در حال وقوع است. انگلیسی ها در ایران جولان می دهند و صلیب ها و مدال های ارتشی شان را به پیرمردهای بیابان نشین ایرانی، یادگاری می دهند . مست می کنند و کافه آتش می زنند و بز و شتر به یغما  می برند.

ایاز خان در ده دورافتاده اش خدایی می کند و هرکه مخالفت کند بی برو برگرد کشته می شود. سیالنگه را امیر مختار پیدا می کند و با خودش می برد تا از او پادوی قشون بسازد. سیا، روی شکستگی لگنش زمین می خورد و شکستگی از نو، و در جای درست جوش می خورد و سیالنگه تبدیل به سیاوش می شود. جوانی برومند که نه تنها لنگ نیست، بلکه روز به روز سیاهی اش رو به سپیدی می رود و زیباتر می شود.

بین سیاوش و نگار(دختر ایاز) حس گنگی شکل گرفته که به مرور تبدیل به عشق می شود. این عشق در خلال روزهای متمادی جنگهای داخلی یاغیان حکومتی و هیاهوی متفقین، ریشه دارتر می شود. و در نهایت به یگانگی می رسد.

م. آرام با رئالیسم جادویی ایرانی، سعی در روایت این داستان دارد. حتی زبان قلمش، همان سبک صد سال تنهایی مارکز است. در مقدمه ی کتاب می بینیم که طلسم دلداده را به مارکز تقدیم کرده.

پیرمرد سپیدمو که بلندی موها تا پایین کمرش می رسید ، بوی خاص هر آدم که در کل داستان جاری است، مرئی شدن حوادث گذشته ، روح برزو که روی طاقی نشسته، آشوب های حکومتی، طغیان آب و هوایی در غار جادویی و تناسخ ، المان هایی هستند که گرته برداری مستقیم از صد سال تنهایی مارکز را نشان می دهد .

زبان پخته  و ورزیده ی نویسنده در جای جای کتاب دیده می شود، اما یکدستی ندارد. با این حال خواندنی و قابل توجه است.

نویسنده برای نگارش کتاب، پنج سال وقت گذاشته و تحقیق شایان توجهی در حوزه ی تهران قدیم و وضعیت ایران در جنگ جهانی دوم و حضور متفقین در ایران، انجام داده.

طرح جلد بسیار هوشمندانه انتخاب شده. اما بعنوان یک خواننده عادی، اسم کتاب را مناسب متن نمی بینم.


طلسم دلداده

م. آرام

آموت



بخشی از کتاب:

روزها پس از آن،درست زمانی که اسب او را برداشت و بالای تپه بر زمین زد، وقتی از نقطه ی علیل لگنچه اش فریاد برخاست ، به روزی رفت که مادرش از لحظه ی آمدنش گفته بود: " می گفتند اجنه چشمش کرده بود که یک شبه ، آنچنان سیاه و بی ریخت شده بود. وقتی نافش را می بریدند، نه گریه کرده بود و نه تکان خورده بود. فقط با چشم های باز ، زل زده بود به چهره ی قابله ی زشت و دماغ دراز محل که خال چرکین پای سوراخ دماغش، حال آدم را به هم می زد...



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.