پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

یک سال

امروز سالگرد ص هست و خر درونم هی جفتک زد و نشستم  پستهای مرداد و شهریور پارسال رو خوندم و  خونم به جوش اومد.

باز خوبه اون پست انفجاری رو کلا حذف کردم و حتی توی چرکنویس ذخیره نیست.

و خدا رو شکر که از این خاندان آدمکش دور بودم گرچه پیغام و پسغام‌هاشون می‌رسید.

گفتم صبح بریم سر خاک.

و خنده م گرفت که باید مثل دزدها طوری بریم که کسی رو نبینیم. گویی ما مرتکب کشتنش شدیم و حالا باید شرمسار و خجالت زده باشیم.

و خدا رو شکر .خدا روشکر. خدا روشکر که ...

شکر چی آخه؟ من هنوز حرفهای وحشیانه و عربده‌ها و فحشهای اون دوتا سلیطه رو توی حموم،موقع ظرف شستن،موقع پیاده روی و ... یادم میاد و توی سرم مرور میشه. خدا رو شکر که هی یادم میاد؟ 

این بخشش البته تقصیر خودمه که فراموش نمیکنه.

مثل همون قضیه ی بدوبدو سرخاک رفتن که با کسی روبرو نشی اینجام تقصیر منه که به ناسزا و توهین آلوده شدم و هی یادم میاد.

به خودت بیا زن.