پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

راحت باش

بس که توی این سال کرونایی با مردم توی خونه معاشرت نداشتیم، اصول اولیه ی ترو تمیز کردن و جمع و جور کردن رو رها کردم به امان خدا.

بجای یک روز قبل، دو روز قبل جارو و گردگیری می کنم. بجای چپوندن بالش و لباس توی کمد، همه رو روی هم ردیف می کنم کنار تخت. بجای فشردن کاغذ ماغذ و سررسیدهای مربوط به قصه هام توی کشوها و قفسه ها، می چینم شون زیر میز پذیرایی( فعلا همین میز پذیرایی میزکار منه)، بجای استتار سیب زمینی -پیاز و کیسه ی زباله ی تفکیک شده ی پلاستیکی و کاغذی با پارچه ی جینگولی، در ملاء عام رهاشون می کنم.

و زشت تریت کار چیه؟

مهمون رو برداری ببری توی همون اتاقی که اینها رو چیدی و مثلا از چشم دور کردی.

همینقدر رها و ریلکس!!

و البته مهمونی که ببریش توی اتاقت دیگه  فقط مهمون خالی  نیست. دوسته. دوست!


فکر کنم سری بعد حوله تن پوش و کاپشن و پتو و بالش رو  همونطور روی مبل باقی بذارم و حالا یه لم هم بدیم و تخمه بشکونیم با هم


اصلا خوشم میاد از فرط اشتیاق هی توی حرف هم بپریم و حرف حرف بیاره و از همه چیز و همه جا حرف بزنیم.

دمت گرم دختر.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.