پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

خاطرات یه جوری

تا رفتن به کلاس  داستان نویسی نیم ساعتی وقت دارم. بیام از خاطرات اینستا بگم. کار ناجوانمردانه ایه که غر غر های هر جایی رو میارم جای دیگه. نه؟

حسِ  حرف ببر بیاری بهم دست میده

1

یکی  ( آقا )اومد زیر چند تا پستم نوشت ( شما از کدوم سراوانی ها هستین). چندبار هم تکرار کرد.

سوالش بیخود بود. من هم اهمیت ندادم. فکر می کنم اگه اینقدر مشتاق دونستن اصل و نسب کسی هستن باید بیان خصوصی بپرسن. نه توی کامنت های عمومی. بعد از ده پونزده بار سوال اومد دایرکت و برام نوشت( ای سراوانی کم اصل و نسب!! )

بلاکش کردم.


2

یکی ( آقا ) دو سال پیشا اومد زیر پستم نوشت ( منو یادته؟ من توی فیلم عروسیت بودم. من همونم که فیلمبردار سر ناهار زد زیر کاسه ی ماستم  که فیلم تون قشنگ بشه. من خاله ت رو هم می شناسم . توی خیابون فلان زندگی می کنه). طفلی فکر می کرد من آدرس خونه خاله م رو بلد نیستم. دیدم من که بلدم...

پس بلاکش کردم.


3

این دیگه خیلی خفنه.

یکی از اقوامی( آقا)  که نسبت نزدیکی هم داره اما هیچ ارتباط صمیمانه و غیر صمیمانه ای نداریم ، اومد زیر پستم کامنت گذاشت ( سلام پری مهربون. بدو بیا فالوم کن. پیج جدیدم رو تازه باز کردم.) و بعد بارها تکرار کرد ( ای پری مهربون.ای پری قشنگ و ...).

والله دیدم شوهرم هم منو  این مدلی /پری مهربون /صدا نمی زنه.

پس بلاکش کردم.


فعلا ا همینجا

نظرات 2 + ارسال نظر
زهرا پنج‌شنبه 14 شهریور 1398 ساعت 11:56

پری مهربون

اعظم سه‌شنبه 12 شهریور 1398 ساعت 21:26

ای پری مهربون
همین وبلاگ ها از همه جا بهتر هست
اینستا رو دوست ندارم.


وبلاگ رو اگه بذارن بمونه، بهترین جاست.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.