پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

کلیسای کانتور

مجموعه داستانی است آکنده از زنانگی آمیخته به مسایل اجتماعی و باروهای خرافی و عامه و آنچه در بستر تاریخ معاصر برای انسانها اتفاق می افتد.

زبان نویسنده قوام یافته و پخته است. شخصیت اصلی هر قصه زنی است که یا در ملاء عام علیه بیعدالتی های عرفی و اجتماعی شوریده یا در درون خود عصیان کرده و واگویه هاش را می شنویم. گاهی نیز سرنوشت دونسل را در درون خود خفه کرده اند و مهر سکوت زده اند به دهان .

فرم در خدمت محتواست و گوشه ای از داستان نامفهوم باقی نمی ماند.

کلیسای کانتور

مریم حبیبی

چهارسو



از جانب مریم حبیبی برای نقد این کتاب بعنوان منتقد دعوت شدم. و مریم نهال بلوطی در زاگرس بنامم کاشت و به من هدیه داد.



کتاب کلیسای کانتور اثر مریم حبیبی | ایران کتاب

بودنبروک ها

خانواده اشرافی و بورژوای بودنبروک در لوبک آلمان طی چهارنسل دچار زوال می شود. در واقع با مرگ افراد ذکور خانواده، در حالیکه زنان خانواده در سلامت به سر می برند دیگر نشانی از استواری و افتخار در آن دیده نمی شود. اتکای تجارت و وجهه ی اجتماعی یک خاندان به نفوس مذکر خانواده آن بخش از جامعه ی سنتی آلمان قرن نوزده و نیمه اول قرن بیست را در معرض دید می گذارد.

کتاب به معرفی افراد تاثیرگذار خانواده اعم از زن و مرد می پردازد. تونی دختری ست که از ابتدا با خواسته های خانواده هم مسیر نیست اما به آن تن می دهد و شکستهای پی درپی او را از پا نمی اندازد و انگیزه ی زندگی را از او نمی گیرد. توم اما علیرغم ظاهر شیک و همیشه ترو تمیز چندان قوی نیست و در دهه ی چهل براثر فشارهایی که به خود متحمل کرده از پا می افتد. کریستیان تنها کسی است که برای دل خودش زندگی می کند و اهمیتی به اوج و افول خاندان نمی دهد.و مجازاتی که در نهایت برایش در نظر گرفته شده از نظر هیچکس غیرمنصفانه نیست.

شورش های اجتماعی دهقانان علیه ملاکین و اشراف، شکل گیری مناصب و مقام های اجتماعی و سیاسی به پشتگرمی پول و ثروت،شکاف طبقاتی در جامعه و نوع زندگی بورژواهای آلمانی در متن کتاب به نحو تاثیرگذاری به تصویر کشیده شده.

بودنبروک ها

توماس مان

نشر ماهی


- نابسامانی جوامع اروپایی در ادوار پیشین درس عبرتی است برای دوری کردن از تبعیض و شکاف طبقاتی در مملکت داری هر اقلیمی. کاش خواندن این دست رمانها تکلیف شب بالانشینان حاکم بر جامعه بود.


دانلود و خرید کتاب بودنبروک ها | توماس مان | طاقچه

تخفیف

هر نوع نمایشگاه حضوری و مجازی و طرح تخفیف رو حرام اعلام می کنن و فحش و نفرین می کنن به هرکسی که از این تخفیفهای فصلی و سالانه استفاده کنه و کتابفروشی های کوچک رو حمایت نکنه و ازشون خرید نکنه. بعد یهو میان میگن ( دوست جونی ها مجوز ما هم رسید. از این به بعد از ما هم توی طرح تخفیف خرید کنین). هرچی هم تا حالا گفته بودن فراموش می کنن. بعبارتی دیگی که برای من نجوشه، سر سگ توش بجوشه.

بهترین کار همینه که هرجا دیدی با توان مالی و شرایط دوری و نزدیکی راهت به مراکز فروش، همخوانی داره خریدت رو انجام بدی و ناله نفرین های آدم های پولکی و دوزاری رو به هیچ بگیری .

ناشر، کتابفروش و هر صنف دیگه ای که همراه نمیشه با روزنه های کم سویی که طرح تخفیف توی روند کتابخوانی ایجاد می کنه و نه تنها تخفیف نمیده بلکه حکم میده خون اون ناشر و کتابفروش هایی که تخفیف میدن حلاله و مردم بیشعورن ( به همبن صراحت)که نمیان از من خرید کنن و میرن از تخفیفیه خرید می کنن، آیا موجود دلچسبی خواهد بود؟

به گوشم

کجایین؟ کاش بیایین دو کلام حرف بزنین

خون بر برف

خون بر برف

انتقام و قتل های سفارشی و درگیری های خونین دستمایه ی این کتاب است. اختلاف و رقابت میان دسته های تبهکاری در نروژ سبب می شود هر کدام برای تادیب دیگری قاتل و قاتلانی را اجیر کنند و در نهایت قاتل به دلیل زیاد دانستن در دام بیفتد و از صحنه ی روزگار محو شود.

ارتکاب به قتل خونسردانه و حق به جانب صورت می گیرد و سرعت روی دادن اتفاقات خونین خواننده را هشیار نگاه می دارد تا برای قتل بعدی آماده باشد.

مرور خاطرات گذشته و رفتار وحشیانه ی پدر، نقطه ی انفجار بروز جنایت است. در ادامه پس از سالها، عشق می توانست مرهمی برای زخم های بجامانده از کودکی شود که مکافات پس دادن برای عملی که به سفارش انجام شده بود، مانع از التیام و شکوفا شدن آن شد.

 

خون بر برف

یو نسبو

چترنگ


دانلود خون بر برف اثر یو نسبو - فیدیبو

مطرّد

امروزه اختلالات روانی جزء جدایی ناپذیر زندگی انسان معاصر است. اختلالاتی که گاه از فرط تکرار به امری عادی و روتین تبدیل شده و فرد مبتلا آن را مساله ای نرمال تلقی می کند.

موارد پنهان و ناآشنا بیشتر قابلیت انکار و اختفا دارد و تشخیص آن با متخصصی باتجربه در حیطه ی علوم روانشناسی است.

در مجموعه داستان مطرّد پنج اختلال روانی دستمایه ی داستانها شده و نویسنده با قلمی آزموده سعی در روایت انسانهای دچار به این اختلالات دارد. در دو داستان دستیار خانم میم و مطرّد شاید به دلیل طولانی تر بودن محتوا و فرصت بیشتر، چالش های ذهنی و رفتاری افراد مبتلا روشن تر و جذابتر به تصویر کشیده شده. واگویه های ذهنی در سایر داستانها با شکست خط روایی، باورپذیری روان آشفته ی راوی را صحه می گذارد.

 

مطرّد

ستاره روشن

صدای معاصر



 خرید کتاب مجموعه داستان مطرد اثر ستاره روشن از نشر صدای معاصر - دیجی بوک شهر

شهزاد

بعد از اینهمه سال که از سریال شهرزاد گذشته و در زمان خودش سی دی هاش رو هفته به هفته خریدیم و انبار کردیم و ندیدیم، از حدود یکماه پیش نشستیم پای یکی از کانال های ماهواره و از قسمت اول نشستیم به نگاه کردنش. سی دی هامون هم توی کشوی زیری دارن چپ چپ نگاهمون می کنن و میگن ما به این صاف و صوفی و قشنگی چه مون بود که که الان دارین تصویر بی کیفیت و صدای با تاخیر ماهواره رو نگاه می کنین؟

ما هم خودمون رو زدیم به کری و هرشب راس ساعت یازده پرپر می زنیم که شهرزاد ببینیم.

بداخلاق

زندگی با مرد بداخلاق یا  زن بداخلاق روان و روح و جان آدم رو فرسوده می کنه. وقتی هربار که سوالی پرسیدی و چیزی خواستی با لحن تهاجمی و طلبکار و سرزنشگر روبرو بشی دیگه دلت نمی خواد کلامی رد و بدل کنی و گفتگویی شکل بدی. کم کم می خزی توی لاک خودت و با دنیای درون خودت سر و کله می زنی. کم کم دنیای درون خودت تنگ میشه و کوچک میشه و انگیزه ی نفس کشیدن رو از دست میدی.کم کم بیماری ها بهت هجوم میارن و کم کم توانت تحلیل میره و نمی تونی مبارزه کنی. نه اینکه نتونی ، ناخودآگاهت انگیزه ای برای جنگیدن نداره.

آدمیزادگرسنه و تشنه ی محبت و خوش خلقیه. وقتی لقمه ی محبت نبینه، گرسنگیش مزمن میشه و به سمت هر لقمه ی زهرآلودی دست دراز می کنه.تشنگیش طاقت فرسا میشه و هر آب گل آلودی رو می نوشه.

 کی و کجا آغوش پر مهر و لقمه ی محبت ازمون دریغ شده که تبدیل منون کرده یه بداخلاق های بدعنق؟ کی می تونه مدعی باشه تمام زندگیش سیراب بوده  از مهربانی و مهر؟ آدم شدم و آدم موندن رو باید یاد بگیریم. به سختی یاد بگیریم. وگرنه اگه بداخلاقی هامون درمان نداره، بریم یکی مثل خودمون بداخم و بدقهر و از همه طلبکار پیدا کنیم و تا صبح قیامت باهاش یکی به دو کنیم.و دست برداریم از سر آدمهایی که با سختی و مکافات و رنج سعی می کنن بهتر از نسخه ی تربیت شده شون باشن و دنیا رو جای بهتری کنن.

داستان اضطراب من

بخش های آغازین کتاب رونوشتی از جمعیت غالب مردان عالم است. مردانی که توجهی به احساسات و تغییرات و خواسته های همسران خود ندارند و در دنیای ساکت و خاموش و بی صدای خود به سر می برند و مثل یک ربات برنامه ریزی شده مسئولیتهای خانوادگی را انجام می دهند.

لئا ابتلا به سرطان سینه را نتیجه ی رنجهایی که از زندگی با چنین مردی به او تحمیل شده می داند و در جلسات شیمی درمانی با پسری بسیار جوانتر از خود معاشرت می کند و از سرزندگی و شوخ بودن جوان ( در عین ابتلا به سرطان) لذت می برد.

شاید رها بودن ذهن لئا از مسایل مربوط به شالوم در دوران چندماهه ی آشنایی  با لوکا قدرت مبارزه به سرطان را به او داده که پس از گذراندن دوران درمان همچنان می نویسد و قصه تعریف می کند.بعید نیست که لوکا بهانه ای است برای چنگ زدن لئا به زندگی ای که سرد و بی هیجان شده ، نه اینکه تنها دلیلش باشد. با توجه به عاقبت رابطه چنین به نظر می رسد که لئا چنان سرشار از انگیزه  و جسارت برای ادامه دادن زندگی است که در صورت آشنا نشدن با لوکا نیز می توانست بهانه ی دیگری پیدا کند، شالوم را طور دیگری ببیند و از تمام رنجهایی که وضعیت بغرنج اول کتاب را درست کرده دربگذرد و به زندگی ادامه بدهد.

داستان اضطراب من

داریا بینیاردی

ققنوس


گروه انتشاراتی ققنوس | داستان اضطراب من

فراموشی

به راحتی یادم میره چی خوندم و کی خوندم و ناگهان چند هفته بعد جایی نامربوط یادم می افته که ای وای من فلان کتاب رو خوندم و مطلبی ازش ننوشتم.

خوابهام یادم نمی مونه. کارهایی که باید انجام بدم رو اگه یادداشت نکنم، مطلقا به یاد نمیارم.

یکنفر گفت بیهوشی چندساعته ی جراحی این وضعیت رو تقویت می کنه.

قرار بود اسفند که دوره ی تجدید داروهام بود به دکتر در این مورد بگم که اونم یادم رفت.

شوق و ذوق و عشق نوشتن ادامه ی قصه رو هم که جدی جدی فراموش کردم که چه شکل و ماهیتی داشت.



سوال:

پس چرا تو از یادم نمیری؟ پس چرا تو هرجا که میرم باهام میای؟پس چرا تو رو فراموش نمی کنم؟