پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

یکی یکی دیوانه شدیم یا دستجمعی ؟


یکی شان بس که حرص می خورد از دزدهای بیت المال و حرام خوارهای خودی که می خورند و می برند و به کسی رحم ندارند، نگران مان کرده.

یکی دیگرشان بس که دفاع می کند از کشتارهای  احمقانه در خانه ی همسایه،  با عناوین فریبنده ، نگران مان می کند .

آن یکی بس که غصه ی خواهرش را می خورد که مسافری در بلاد کفر دارد و  بالا رفتن نرخ دلار ، فشارخونش را بالا می برد ، نگران مان می کند.

این یکی بس که معده ی فرزندش از استرس کنکور به هم می ریزد و آن یکی بس که بچه اش بی تفاوت و بی خیال شده به درس  آینده ، نگران مان می کند.

یکی سودای مهاجرت دارد و راه های رفتن را سبک سنگین می کند.

یکی راهی جزماندن ندارد و هی دق می خورد از تباهی و سیاهی دنیای پیرامونش.

یکی از اول تا آخرشان را نفرین می کند و به سینه می کوبد.

یکی از نفرین می ترسد و هشدار می دهد و اخم می کند.

یکی می ترسد و شبها کابوس می بیند.

یکی سر می زند به رکیک حرف زدن و هیاهوی اخبار جهان به یک ورش نیست.

یکی هی کنسرت می رود و عینک شبرنگ می زند و  انگشت های دوشاخه شده اش را جلوی صورتش می رقصاند و هرشب استوری می گذارد.

یکی هرچه عکس نوشته ی متلک دار به خاندان شوهر و زن و همسایه و دوست پیدا کرده را می کوبد توی صورت مردم .

یکی هی شکر خدا می کند و به امنیتی که داریم افتخار می کند.

یکی هی توی بغل شوهرش، عشق می پراکند به جهان و منت می گذارد بر سر خلایق از این باران عشق.

یکی ...

یکی...

خودمان می دانیم که  مجمع دیوانگیانیم در دیوانه خانه ی زمین ات. این رها کردن و معطل گذاشتن مان دو حالت دارد . یا از نگاه کردن مان لذت می بری یا چندش ات می شود. در هر دو صورت ، هنوزها ، دیوانگی مان ادامه دارد و تمامی ندارد.

فقط یک سوال ... یکی یکی دیوانه شدیم یا دستجمعی؟



طرز تهیه ی تنهایی در آشپزخانه ی عشق


با تصور داستان بودن این کتاب ، سراغش رفتم و متوجه شدم که مجموعه داستان است .

دنیای معاصر، انسان های معاصر، دغدغه های انسان در دنیای معاصر، تعریف کلی این کتاب است . قصه های این مجموعه در مورد انسانهایی که خیانت دیده اند و در چرایی این شکست دست و پا می زنند و بعد از مدتهای طولانی نمی توانند از زیر آوارش بیرون بیایند. آدمهایی که بعد از عمری زندگی، به طور اتفاقی ، با کنکاش در ارثیه ی به جامانده از یک قوم و خویش، متوجه می شوند فرزند خوانده ی خانواده هستند . کسانی که در ابراز عشق رودربایستی کرده اند و هی سراغ آدمهای اشتباهی رفته اند اما همچنان آن حس و حال اولیه با فرد اول را عشقی نشدنی و نرسیدنی می دانند. اغلب نویسنده و داستان نویس اند و  خارخارهای روحی  شان را در قالب قصه هایی که نوشته اند بیان می کنند. گویی در قالب یک شخصیت داستانی هم جسارت ابراز وجود ندارند و می خواهند اعتراف به عشق ، تنهایی، ناامیدی و سردرگمی را از زبان داستان در داستان هایی که در متن می بینیم، بیان کنند .

آدم بزرگها خانه ی بازی می سازند و مثل کودکان بی دغدغه، بر سر اسباب بازی با هم گلاویز می شوند . روستاییان زبل، برای اینکه در  صدر اخبار باشند، حاشیه و دروغ جعل می کنند تا توریستها را به محل زندگی شان بکشانند.

کلیت کتاب، اتفاقات روزمره ی زندگی آدمها و رفتارهای عادی و روتین آنها را نشان می دهد. گرچه خط روایی  ندارد و  در آن از قصه گویی خبری نیست.  حال و احوال  آدمها را مثل برشی از دفتر خاطرات شان می خوانی و درگیر نگاه شان به خوب و بد رفتار و کردار و برداشت آنها از پدیده های انسانی می شوی .


طرز تهیه ی تنهایی در آشپزخانه ی عشق

یکتا کوپان

نشر قطره


-دو داستان از این مجموعه به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد. تکانم داد. انگار دقیقا برای من نوشته شده اند. یکی  برخورد دوستان یک نویسنده با آخرین اثرش که تلویحا داستان زندگی همان دوستان را نوشته . دیگری ، وحشت و هراس نویسنده ای که هنگام نوشتن ، دچار زلزله می شود و زیر آوار مدام به این فکر می کند که رمان در حال نگارشش ، به چه سرنوشتی دچار می شود.

-آقای یکتا کوپان ، نویسنده ای اهل ترکیه است . ( خانم نیست )





مقدمتان گلباران شیرجان


از شیرمعطل مانده ی  ظرفشویی حرف زده بودم. عرض کنم که دیروز وصل شد و جماعت مشتاقان و عشاق را از تماشای اندام تراشیده و براق خود، سیراب نمود.

از دیروز تا همین الان که آستین های خیس پسرک را نگاه میکنم، کلی داوطلب برای شستن ظرف و ظروف پیدا شده .

-مامان دستهات درد می کنه... من ظرف ها رو می شورم.

-مامان ... این دفعه نوبت منه. خیلی وقته ظرف نشستم برات.

-مامان...می خوام شیر جدید رو امتحان کنم. بذار من اینها رو آب بکشم!

القصه...

خوش به حال مان

آن مادران، این دختران


آخرین  کار بلقیس سلیمانی تلاش دارد که جام بهترین رمان او را  از ( مارون )  گرفته و مال خود کند. کتابهای اخیر سلیمانی  آثار تابناکی در ادبیات زنان معاصر  ایران به شمار می رود  . ساختار قصه به گونه ای است که در عین سادگی روایت و زاویه ی دید، قوت  اکت داستانی ، افول نمی کند و خواننده را خط به خط، تشنه ی ادامه ی داستان نگاه می دارد . تمام متن داستان پر از حرکت و جنبش است .

زنانه ی ( آن مادران، این دختران) ، بی پرواتر و جسورانه تر از مارون ، لایه های درونی شخصیت ها( بالاخص شخصیت های زن) را پس زده و آنها را مقابل دید خواننده عریان و نمایان می کند. سلیمانی ابایی از بیان ویژگی های تنانه ی زنان در متغیر سن  و سال ندارد و مختصات بدنی آنها را از جوانی تا میان سالی ، با ذکر عشق بازی های پنهان در اتوبوس ، بوی ناخوشایند ترشح  ،  یائسگی ، درد و رنج دفع خونین ناشی از یبوست ، میل و کشش به مردان در دوره های مختلف  و سرکشی های نابالغ دخترانه و  بازی دادن های پخته ی زنانه ،  جلوی چشم خواننده می گذارد .

گوران محیط جغرافیایی مورد علاقه ی سلیمانی است که گرچه به آن تعلق دارد و به آن عشق می ورزد و این عُلقه و وابستگی در تک تک جملات آدمهایی که از آن دیار مهاجرت کرده اند ،به شکل آرزوی برگشتن حتی در شکل میت و جسد و خوابیدن ابدی در قبرستان گوران، عینیت یافته ، اما از گفتن کمی و کاستی های اخلاقی و فرهنگی آن دیار نیز  سر باز نمی زند و با سختگیری و نفرت ، رسم و رسوم آزاردهنده و خرافه پرستی ها را مورد نکوهش قرار می دهد .

آداب و قواعد زندگی مردم گوران، فقط مختص ناحیه ی گوران نیست. بلکه رفتاری جهان شمول است که در داستانهای سلیمانی ، منحصر به این محدوده ی جغرافیایی شده . در تمام نقاط دورافتاده با مدرنیزه ی ایران ، بیوه ها مورد ظن و بدگمانی اند، به آنها توهین می شود و طعمه ی چربی برای مردان زن و بچه دار و پیرمرد  و حتی جوانان مجرد هستند. بدگویی و سرفروبردن در سوراخهای زندگی دیگران، خاص ایران و ایرانی نیست. سلیمانی اما، با تقابل رفتار شمالی ها و گورانی ها در زندگی ثریای گورانی و اکبر رحیم آبادی ، این رفتارهای ناپسند را خاص گوران می بیند تا بتواند به قوت و قدرت، آن را سرزنش کرده و بکوبد .

درخشنده ترین ویژگی (آن مادران، این دختران) ، پرداختن به دغدغه های بدن زنانه است . ثریا پایان نامه ی فلسفه اش را به بدن اختصاص داده و جای جای داستان بدن دوستی و بدن آزاری را تحلیل می کند.  خراشیدن و کوبیدن صورت در عزاداری ها، تتوروی پوست ، گرسنگی دادن به شکم و ... از مصادیق بدن آزاری است . ثریا به ارزش بدن واقف است و در میان سالی با خود مرور می کند که بدنش را سخت آزار داده  . اکنون بعد از جراحی و ترس و نگرانی درمان سرطانی که ناگهان آمده، میل دارد بدنش را دوست بدارد . به مردهایی که روزگاری پس شان زده فکر می کند. آرایشگاه می رود، رژ  می زند. موهایش را رنگ می کند  و  از فکر  سَر و سِر داشتن با مردان پیرامونش ، سرخ می شود .

مقابله ی ثریا با نسل جوان سرکش ِ آنارشیستی که مرز شکن و بی حیا و دریده و گستاخ اند تا آنجا پیش می رود که آنا ، دختر ثریا ، مثل سیلی محکم و  ناگهانی ، خواننده  و داستان را  با تعلیق شدید و تکان دهنده ای به پایان می رساند .

آن مادران، این دختران، حکایت مادرانی است که در میان سالی، ناگهان می بینند نسخه ی جدیدی از مادران خود هستند و مطمئن اند که دختران مدرن شان نیز، روزی تبدیل به نسخه ی دوم آنها خواهند شد .


آن مادران، این دختران

بلقیس سلیمانی

انتشارات ققنوس


-علاقه و اشتیاقم به کارهای بلقیس سلیمانی ، انکار نشدنی است . چهار رمان آخرش، به معنای واقعی کلمه، شاهکار هستند. جمله به جمله ذوب می شوی در داستان و دوست داری که مثل یک پروژه ی درسی با آن رفتار کنی و خوب نوشتن را از او بیاموزی .

-ممنونم خانم نویسنده ی عزیز





کمی فراغت


دو تا عکسِ  حال خوب کن ، تماشا کنیم که بعدش کتاب معرفی کنم 





بگذارید زن ها آواز بخوانند

کتاب خواهرک هم در نمایشگاه امسال رونمایی شد.



مجموعه غزل

بگذارید زن ها آواز بخوانند

مینا سراوانی

نشر شانی




دیدار با نویسنده در نمایشگاه


اینم دیدار با نویسنده که  ناکام از دنیا نرم.... 






من و  خواهر جانم مینا


صبحانه جان :)

 

در  جلسه ی نقد یک نمایشنامه ، از سواد و آگاهی و قدرت مدیریت سیروس همتی ، شگفت زده شدم. ایشون به عنوان منتقد دعوت شده بودن. به معنای واقعی شگفت زده .آنقدر خوب و عالی جلسه ی نقد رو در دست گرفت و حاضران در جلسه رو به مشارکت گرفت و با گفتگوی دوطرفه، کتاب را بررسی کرد که  لذت بردم .

ناگفته نذارم که  برای صبحانه ی دونفره هم اینطوری زیرپوستی  تبلیغ کردم

البته کتاب رو برای  چند  برده بودم..انگار قسمت ایشون بود که بهشون هدیه بدم .






خرید نمایشگاه :)



- چون در طول سال چندبار با تخفیف تابستانه و پاییزه و عیدانه ، کلی  خودمو تحویل گرفتم و کیف کردم و کلی کتاب خریدم ، خریدهای  نمایشگاه امسال خیلی کم و مختصر بود .

خیلی هم عالی ...


- ( فرانکشتاین در بغداد ) و ( درگاه گچین ) ترجمه ی ( اِمِل نبهانی ) یکی از دوستان دوران دبیرستانم از اهواز  هستند.  که از عربی به فارسی برگردانده شدند.  بماند که کلا رفته بودم کتاب (خاطرات سگ عراقی ) رو بخرم. کتابهای امل رو دیدم..اون اصل کاری کلا یادم رفت. دو روز بعد فهمیدم اون کتابو نخریدم


-مجموعه اشعار جهان عرب امسال توی سبد خریدم اومد. باشد که لذت ببریم . دو سه تا کتاب حسابی تپل هم از اشعارشاعران ترک و شاعران جهان ، از نشر سولار نشون کردم برای خرید های بعدیم.


-کتابهایی که با سلفون ، پلمپ شده بود، روی اعصاب بود. کم مونده بود بخاطر همین موضوع از خیر خریدشون بگذرم. یکی اینکه نمی دونی کتاب سالم هست یا نه. و مهم تر اینکه کلی زباله ی غیرقابل برگشت، تولید میشه با این نایلون ها.

-کتاب (نفرتی که می کاری) رو فقط!!!! بخاطر اسمش انتخاب کرده بودم و رفتم سراغ غرفه ش . چه اسم محشری داره. شاعرانه و کوبنده و تاثیر گذار .امیدوارم قصه ش هم خوب باشه .


- همین دیگه...






خدا مادرزیبایت را بیامرزد

اسم زیبا و جذاب کتاب باعث شده که بارها دنبالش بگردم و به در بسته بخورم. یا کتاب تمام شده بود یا قرار بود به همین زودی بیاوردندش.

مجموعه ای است  از داستانهای ساده و روان ، که عموما از زبان پسری در دوران کودکی یا نوجوانی  روایت می شوند. نگاه این پسربچه به آدمها و وقایع اطراف، شخصیت های کتاب را به خواننده می شناساند . پسرک در عالم نوجوانی و بلوغ خیال دارد با تمام زن ها و دخترهایی که می شناسد عروسی کند و عاشق شان شود  و ...

جملات به شدت  کوتاه ، از مختصات سبکی این قصه هاست .

حرف بیشتری ندارم. هنوز هم معتقدم اسم کتاب به شدت زیباست.


خدا مادر زیبایت را بیامرزد

حافظ خیاوی

نشرثالث


-آلرژی  غریبی پیدا کرده ام به کتابهایی که نویسنده ی مرد با نگاه جنسیتی ، زنان را اسکن می کند . بیشتر دوست دارم انسان ها یکدیگر را انسان ببینند تا جنسی جذاب روبروی هم . از بختیاری ام ، پشت سرهم چنین کتابهایی نصیبم می شود.