پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب
پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

پروانه ای روی شانه ی دلتنگی من 2

روزانه نویسی - شعر- ادبیات- معرفی کتاب

پرتقال خونی عزیزم

پارسال همین موقع ها که نه...اما توی همین حال و هواها پرتقال خونی عزیزم تموم شد. از نیمه ی ماه رمضون گذشته بودیم. خوابم کم شده بود. تا سحر بیدار بودم و می نوشتم. هی می نوشتم و گریه می کردم. اشکهامو لای کلماتم جا می کردم و می نوشتم و بعدش می رفتم سحری می خوردم.

نوشتم و با لطف جناب آقای علیخانی، ماندگار رو شناختم.

زمستون بود. ازشون سوال کردم:

-جایزه ی ماندگار چیه؟ بعد از چاپ به کتابها جایزه میدن؟ چطوری؟ اساس کارش چیه؟ معیار و ملاکش؟

گفتن که قبل از چاپ اثر رو می فرستن برای سایت ماندگار. اونجا یک گروه اثر رو می خونن  و بررسی می کنن و اگه برنده شد معرفیش می کنن به ناشر که بره برای چاپ.

پرتقال خونی رو فرستادم.زمستون بود. و تا الان که بشه اول های تیر، هی دل دل کردم، هی چشم چشم کردم، هی توی دلم وول وول شد، هی یواشکی گفتم (خدا جونی..میشه؟؟) و بقیه ی جمله مو خوردم.

امشب فریده جانم یهویی اومد تبریک گفت. تبریک گفت و عکس فرستاد.

تا همین دیشب سایتو چک می کردم.امشب هم خسته بودم هم فراموش کرده بودم که چک کنم.

پرتقال خونی برنده ی دوم ماندگار شد.

نفر دوم پنجمین دوره ی جایزه ی رمان اول ماندگار

خدارو شکر. هزار بار شکر.



اعلان خبردر سایت ماندگار